انشا با موضوع باران

در این بخش چند انشا زیبا با موضوع باران را برای مقاطع مختلف تحصیلی ارائه کرده ایم.

انشاء پنجم درباره باران ( انشا عینی در مورد باران )

«باران که می بارد، رحمت الهی خداوند بر روی زمین و برای زمینیان سرازیر می شود، نهرها و جوی ها پر از آب شده و زمین سیراب می گردد. به گل ها و درختان و سبزه ها طراوتی تازه می بخشد، غبار و آلودگی را زدوده و هوا را پاک می کند. عطر باران همه جا را فرا گرفته و عطر خوشبوی خاک خیس به مشام می رسد. بارش باران دل آدمیان را نیز شاد می کند، گویا این قطرات درون انسان را نیز شست و شو داده و به روح و جان خسته انسان حیاتی دوباره می بخشد. گویا صدای زیبای نم نم باران در گوش انسان ها، درهای رحمت الهی را می گشاید. وقتی باران می بارد، دل ها به حضرتش نزدیک تر می شود و احساس زلال آدمی را به سوش فرا می خواند. باران نه تنها نشانه ای از رحمت خداست، بلکه تطهیر است. نشانه محکمی برای کسانی است که می خواهند قلب را جلا بخشیده و دل ها را از تمام سیاهی و کدورت ها پاک کنند. باران که می بارد، آرامش سرتاسر وجود انسان را فرا می گیرد. قدم زدن در زیر نم نم باران ما را به وجد می آورد. این صدای طنین انداز روح و روان انسان را تازه می کند، ما را به دوران کودکی می برد و به روح و احساسمان شادابی و طروات می بخشد».

نتیجه گیری درباره ی انشا صدای باران
مروارید های الهی که از آسمان بر سر مردم جهان میریزند به بزرگی و عظمت خداوند متعال ایمان دارند. با بارش این نعمات یاد خدا را در دل زنده نگه میداریم و به نعمات بی شمارش می اندیشیم و از خواب غفلت برمیخیزیم و خدا را با سر تاپای وجود احساس می کنیم.


انشا باران

مقدمه انشا درباره باران

باران این رحمت الهی پیام عشق و محبت را به زمینیان هدیه می دهد و برکت و زیبایی را برای طبیعت به ارمغان می آورد. در فصل بهار آسمان گویی آغوشش را برای بهار که تازه از خوابی طولانی بلند شده است باز می کند و نوید و مژده سبزی و طراوت را می دهد برای زمینی که حال خسته از سرمای زمستان است. میخواهم بگویم که چه قدر باران بهاری را دوست دارم!

درباره باران ( انشا عادی در مورد باران )

«هنگامی که نم نم قطرات باران بر روی گونه ها و لب هایم می نشیند، در دل و جانم روح تازه ای دمیده می شود. باران این نعمت بزرگ خداوندی است که معنی زندگی و خوشبختی را برایم تداعی می کند. وقتی باران می بارد، باید چشم ها را ببندیم و با دقت گوش کنیم. چه صدای دلنشین و بی نظیری دارد. این قطرات زیبا و با طراوت همه نعمت های خداوندی هستند. این فقط انسان ها نیستند که از این نعمت زیبای خداوندی خشنود می شوند، بلکه دیگر مخلوقات زمین نیز با شنیدن صدای آهنگین و گوش نواز باران به وجد آمده و ثناگوی پروردگار می شوند. وقتی قطرات باران بر اعماق زمین فرو می روند، زمین نفسی تازه می کشد و تمام آلودگی ها را از بین می برد. آری. باید در زیر باران چشم ها را بست. باید به صدای باران گوش داد. باید با پای برهنه در زیر باران قدم زد. باید زیر باران خیس شد. در باران می توان با خدا سخن گفت. باران می بارد تا به انسان یادآوری کند که زندگی جاری است».


انشاء چهارم درباره باران ( انشای زیبا درباره باران )

«باران از زیباترین نعمات خداوند بر روی زمین است. باران پاکی و زیبایی را برای زمین به ارمغان می آورد. باران باغبانی است که به گل ها و گیاهان آب می دهد و باعث سرسبزی مزارع و جنگل ها می شود. در بعضی از مکان های جهان مردم حسرت بارش باران دارند. روزهایی است که برای باراش باران دعا می کنند، زیرا آب حیات بخش موجودات و گیاهان است. هر موجودی به زبان خود برای بارش باران دعا می کند تا آسمان بار دیگر نعمت سخاتمندانه اش را بر روی زمین جاری کند. باید زیبایی زمین را بعد از بارش باران نظاره گر بود.

باید شادی کشاورز را بعد از بارش باران دید. به راستی که هر قطره باران زندگی بخش یک گیاه یا یک موجود است. کافی است تا چند روز در بیابان بمانید، آنگاه می توان ارزش باران را درک کرد. روزهای رنگارنگ بارانی در پاییز و باران های بهاری باعث شکوفایی گل ها و درختان می شوند. به راستی که زیبا و وصف نشدنی است. وقتی باران می بارد، هر غنچه گل جان تازه می گیرد، هر دانه کاشته شده شکوفا می شود و سر از خاک بیرون آورده و درخشش خورشید پس از باران را نظاره می کند. باید در هنگام باران در کوچه ها قدم زد. باید بوی باران که بر روی خاک می ریزد را حس کرد. به راستی که چه نعمت زیبا و ارزشمندی است».


انشاء دوم درباره باران ( انشا در مورد صدای باران صفحه 53 پایه هشتم )

«آسمان کم کم تیره و تاریک شد. باران آرام آرام شروع به باریدن کرد. برق شدیدی در آسمان دیده می شود و صدای مهیبی به گوش می رسد. این صدای رعد و برق است و باران شدید و شدیدتر می شود. مردم به سرعت به دنبال یافتن سرپناه هستند. چترهای مردم و بالکن ها مانند پناهگاهی هستند که آغوش خود را بر روی مردم باز کرده اند. با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و اشخاص کمتری در خیابان دیده می شوند. هوا سردتر شده و قطرات باران همچون تگرگ از آسمان می بارد. این تگرگ ها مانند سنگ های یخی کوچک بر روی زمین می ریزند. باران باغبانی می شود که به گل ها و درختان و سبزه ها آب می دهد، رفتگری که خیابان ها را تمیز می کند، سقایی که به تشنگان آب می دهد. همراه شدن با اشکی از چشمان آسمان می ریزد، از زیباترین تجربه های زمینی است و صدای باران بی اغراقانه زیباترین ترانه خداوند است که طنینش در زندگی مان نواخته می شود».


انشاء سوم درباره باران ( انشا در مورد صدای باران )

«چقدر لذت بخش است که صبح خود را با طنین دلنشین باران که از پشت پنجره با بادهای رقصان به آرامی به شیشه ها ضربه می زند، از خواب بیدار شویم. صبحی که سرآغاز آن نعمت زیبای پروردگار است، بارانی که با صدای زیبایش گوش ها را نوازش می دهد و سنگفرش خیابان ها را خیس می کند. وقتی باران می بارد، چشمان خود را می بندم. صدای باران چون صدای گیتاری است که شروع به نواختن می کند. باران می نوزاد تا همگان را از خواب غفلت و سردرگمی بیدار کند. هنگامی که ابر و باران و آسمان دست در دست هم می دهند تا دنیایی را بیدار کنند، صدای باران من را به یاد دوران کودکی ام می اندازد. وقتی با بارش باران شادمان و رقص کنان در حیاط مدرسه می دویدیم و می خواندیم: باز باران با ترانه، با گوهرهای فراوان… و زیر باران خیس می شدیم. به راستی که نعمت بزرگی است این باران».