انشا درباره شب یلدا و تاریخچه ان در فرهنگ ایرانی

یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.

برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.

جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده. در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».


انشا شب یلدا کوتاه

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

همه شب های پاییز را مشتاق آمده ایم تا به تو برسیم. چه قدر آمدن تو لذت بخش است! به اندازه بهاری که در راه است، آمدنت را انتظار کشیده ایم.

تو را دوست دارم، به اندازه همه ستاره هایی که در چشم هایت می درخشند، ای خواستنی ترینِ شب ها! طعم تو، به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتابی بهار، شیرین است. ای دیرپاترینِ شب ها! چه قدر شاعران نام تو را دوست دارند؛ یلدا!

تو که می آیی، طعم گرم و صمیمی گرد هم آمدن خانواده ها را دوباره می توان حس کرد. تو به اندازه شب های عید، معجزه می کنی. تو که می آیی، خانواده های آشنا هم می آیند؛ دوستان صمیمی هم.

تو که می آیی، بزرگ ترهای شاید فراموش شده، دوباره به جوان ترهای مهمان، به گرمی لبخند می زنند.


انشا شب یلدا برای پایه های مختلف تحصیلی در مورد مهمانی و آداب شب یلدا

انشا شب یلدا طنز

شب یلدا، شب خیلی خوبی است. ما توی این شب آن‌قدر میوه می‌خوریم که شکم‌های‌مان باد می‌کند. انار و پرتقال و موز و هندوانه و آجیل و شیرینی و همه چیز پیدا می‌شود. من نمی‌دانم مامان این ظرف آجیل را از عید نوروز تا الان کجا قایم کرده بوده که توی این شب یکهو سر و کله‌اش پیدا می‌شود. من هیچ وقت جای دو چیز را نتوانستم توی خانه‌مان پیدا کنم: 1-آجیل‌هایی که مامان قایم می‌کند. 2- جوراب‌هایم که خودم قایم می‌کنم. اولی را مامان هیچ وقت لو نمی‌دهد اما دومی را همیشه با جمله‌ی «همون جا تو کشوئه» جواب داده و خودش می‌آید جوراب غیب شده را ظاهر می‌کند. مامانِ من برای خودش جادوگری است.

تازه در این شب همه‌ی خاله‌ها و دایی‌ها و عموها و عمه‌های من هم می‌ریزند توی خانه ما چون بابا بزرگِ من، بزرگ فامیل است و توی خانه ما زندگی می‌کند. بعد که مهمان‌ها جمع می‌شوند، بحث و گفتگوی بابایِ من با شوهر عمه‌ها و شوهر خاله‌ها و دایی‌ها و عموها از مسئله آلودگی هوا و ترافیک گرفته تا فروش نفت برنت دریای شمال (اسمش را از یکی از عموهای روزنامه‌خوانم یاد گرفته‌ام) ادامه پیدا می‌کند. همچنین آن‌ها برای حل مشکل گرانی کشور پیشنهادهایی به هم می‌دهند. البته یکی از شوهر عمه‌هایم خیلی توی بحث‌شان شرکت نمی‌کند و فقط بین هر مشت تخمه جاپنی که می‌شکند عادت دارد یک بار بگوید: «شما ساده‌اید ها! این‌ها همه‌اش کار خودشان است!»

در جمعی کمی آن طرف‌تر هم مامانم با خاله‌ها و زن‌دایی‌ها و عمه‌ها معمولا بر سر ارتفاع بینی عروس فلانی با هم اختلاف‌شان می‌افتد و یکی از خاله‌هایم آدرس جدیدترین محل‌های کاشت دماغ و سربالا کردن ناخن (یا شاید جابجا نوشته باشم!) را به بقیه می‌دهد. همچنین یکی از زن‌دایی‌هایم از همه دعوت می‌کند که به کمپین یک شب یلدا بدون موبایل بپیوندند و به همین دلیل یکی دو ساعت فقط مشغول موبایل‌شان می‌شوند که این مطلب را برای این گروه و آن گروه بفرستند.

در پایان که همه چیز را خوردند و تمام شد تازه هندوانه را می‌آورند جلوی‌شان می‌گذارند. قبلاها این طور بود که بابا هندوانه را می‌آورد نیم ساعت با شوهرعمه بر سر شیرین بودن یا نبودنش بحث می‌کردند و این‌که باید صدای طبل بدهد یا تیمپو. بعد هم قاچ شتری ازش می‌گرفتند. اما جدیدا مامان یاد گرفته هندوانه را شبیه گل رز درست می‌کند و کلا دیگر این بحث‌ها از بین رفته است.

خلاصه که در این شب به ما خیلی خوش می‌گذرد و همه شاد و خوشحال هستیم، فقط دلم برای بابا بزرگ می‌سوزد که یک گوشه می‌نشیند و کسی باهاش حرف نمی‌زند. بابا بزرگ چندسالی هست که خوب نمی‌تواند حرف بزند، بابا می‌گوید که او سکته کرده و یک طرف بدنش از کار افتاده است. آخر شب هم همه می‌روند سراغ کار و زندگی‌شان و من می‌مانم و صبح فردا که باید مدرسه بروم و تکلیف‌هایی که انجام نداده‌ام! این بود انشای من.


انشا در مورد شب یلدا برای کلاس اولی ها

در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانه بزرگ خانواده گرد می آیند. به بیانی دیگر، در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و بهفال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است.

برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می شود. در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است.

امروزه شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامند.

زایش خورشید و آغاز دی را، آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.

در لغت نامه دهخدا درباره این سنت کهن چنین آمده است:

یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند، از این رو، بدین نام نامیده اند. شب یلدا یا بلندترین شب سال اول زمستان و شب آخر پاییز است و در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می شود

و یکی از زیباترین شب ها در بین ایرانیان است، در این شب رسم و رسوم مختلفی انجام می شود، از جمله خوردن هندوانه، آجیل، و بسیاری خوراکی های دیگر تا حافظ خوانی و شب شعر.


انشا درباره خاطرات شب یلدا

مقدمه:

شب یلدا طولانی ترین شب سال می باشد و از غروب آخرین روز پاییز تا طلوع خورشید در روز اول زمستان طول می کشد. ایرانیان از قدیم الایام رسومات و آداب خاصی برای این شب داشته اند.

هنگامی که بچه تر بودم نمی دانستم یلدا چطور شبی است تا اینکه عزیز جان همان مادر بزرگم را می گویم برایم توضیح داد؛

عزیز جان می گفت : شب یلدا طولانی ترین شب سال می باشد که همه خانواده ها دور هم جمع می شوند و آن شب را جشن می گیرند و میوه و آجیل می خورند و بعد فال می گیرند و آرزو می کنند، آدمها در آن شب خودشان را برای شروع فصل زمستان و سرما آماده می کنند.

عزیز جان هر سال همه خانواده و حتی اقوام دور را دعوت می کند تا دور هم باشیم و آن شب را خوش بگذرانیم و همه عمه ها و عموهایم دور کرسی خانه عزیز جان جمع می شویم و خوشحال هستیم. هر کس هر کار با مزه و یا جوک خنده داری را که بلد است تعریف می کند.

هر سال عموی کوچکترم آجیل می خرد و عمه عاطفه جانم شیرینی درست می کند. ما هم مثل هرسال میوه می خریم و همگی همراه با هم به خانه عزیز جان می رویم.

تقریباً هیچ کس دست خالی نمی آید و هرکس هر چیز خوردنی که در خانه دارد با خودش می آورد، آنقدر شب یلدا به همه ما خوش می گذرد که حتی عزیز جانم با صدای بلند می خندد. من خندیدن بلند عزیز جانم را خیلی دوست دارم.

انشاالله گرمای مجلس امشب بتواند سرمای زمستانتان را از بین برده و برف های زندگیتان را ذوب نماید. من از این حرفهای مادر بزرگم هیچی نفهمیدم. هر وقت هم از بابا و مامان می پرسم می گویند: برای تو زود است معنی این چیزها را بدانید. عزیز جان هر سال شب یلدا به همه بچه ها عیدی می دهد و برای همه دعای سلامتی می کند تا همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت باشیم.

امسال هم مثل هرسال برای یلدا لحظه شماری می کنم و دوست دارم دوباره همگی دور کرسی عزیز جان جمع شویم. ولی امسال عزیز جان کمی مریض شده است. بابام چند روزی است که دنبال داروهای مادر بزرگ می باشد و می گوید خیلی گران شده است. هر وقت از بابام در مورد شب یلدای امسال می پرسم می گویدم: خدا بزرگ است مطمئنم امسال دعای همه ما در شب یلدا برای شفای عزیز جان می باشد تا زود زود خوب شود و دوباره برایمان قصه بگوید. شما هم برای سلامتی مادر بزرگم و همه مریضان دعا کنید.


انشا برای شب یلدا برای دانش آموزان

یلدا می آید شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که طراوت هندوانه هاى تازه تابستان به سرماى دستان زمستان هدیه مى شود و داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود. در ازدحام بشقاب هاى کوچک بلور، شیرینى صمیمیت ها و یکدلى ها، تقسیم مى شود و کام هاى همه را شیرین مى کند.

آخرین شب پاییز را شب یلدا یا به اصطلاح عوام شب چله می نامیم این شب آداب و رسومی دارد که قرنهاست در بین ایرانیان رواج داشته است…مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم ویژه‌ی خود شب چله را جشن می‌گیرند. در این شب همه ی اقوام نزد بزرگ طایفه ی خود جمع می شوند و پس از خوردن شام تنقلاتی نظیر میوه های زمستانی ، آجیل یلدا میخورن … فال حافظ می گیرند و به شادی این شب را به پایان می رسانند.

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند.


انشا شب یلدا برای کلاس هفتم

امشب، پیاله دقایق کشدار، پر از شراب حافظ است و فضای صمیمی و ساده، همه را به سرزمین تصنیف های دل آرا می کشاند.

حکایات پندآموز، از گنجه ذهن کهن سالان، همچون کتاب سعدی که از قفسه های قدیمی خارج می شود، بیرون می آید و به دل های شب نشینان، رنگ تأثیر می زند.

طومار این شب ماندگار هر چه هست، یادهای شیرین کودکی است. مجال اندوه در دفترچه خاطرات امشب نیست.

آسمان این شب پر حوصله، با حضور ستاره های قشنگ شعر و حکایات، به زیبایی می رسد. اطراف قاچ های هندوانه و استکان های کمرباریک چای، تعریف های عاشقی و قصه های دلدادگی است.

امشب، جوان تر از حرف های پدربزرگ، خاطره ای نخواهد ماند.

از نقطه پایان فصل برگ ریزی، بوی خنده های یلدایی پدربزرگ شنیده می شود. همیشه گویا برف زمستان، زودتر بر گیسوی مادربزرگ باریده است؛ ولی او همچنان با خاطرات پیرامون کرسی، محفل یلدا را گرم تر از تابستان نگه می دارد.


انشا درباره شب چله برای دبیرستان

این انشا حاوی لغات و جملاتی است که شاید برخی از آن ها پیچیده به نظر برسند می توانید از بعضی از جملات این متن استفاده کنید و آن را در انشای خود به کار ببرید

متن انشا:

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند.

مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.

در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند.

سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.