در این مطلب دلنوشته های خاص غمگین با متن غمگین کوتاه و اشعاری در مورد حس دل را آماده کرده ایم که امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.
دلنوشته های خاص غمگین
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت
تمام شد
تا کی می مانی در بندش
تا کی در جادوی چشمانش اسیر
عمری در انتظار تا ببینیش باز
حال دیدی
دست در دست دگری دارد
کاش بیایی
با دستانت به رسم کودکی چشمانم را بگیری
در گوشم بخوانی
من آمدم
دیدگانت را باز کن…
جملات غمنیک حس دل
کسی از پشت خنجر میزند با دست های تو
نمیدانم ترا نشناختم…یا دشمنانم را !
ولی بزن
از این شکسته تر هم می توانم باشم…
انتخاب من خنجر توست تا مِهر کسی جز تو
دلتنگم
برای کسی که
آفتاب صداقت را
به میهمانی گل های باغ ،
به میهمانی لاله ها می آورد…
پدرانمان داریوش گوش میکردند!
ما عکس های پروفایلمان را تند تند عوض میکنیم!
این “دوستت دارم” چه رازی دارد؟!
که هیچ نسلی از پسِ گفتنش
بر نمیاید!
آرزوهایم کم نیست
حیف گذر زمان بی وقفه است
ﻟـﺞ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ می شم
ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ
ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﻢ!
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ، ﺯﻧﺪﮔﯽ باید ﺑﻪ ﮐﺎﻡِ ﻣﻦ ﺗﻠﺦ ﺑﺸــﻪ
مثل تنهایی خودم ساکت
مثل تنهایی خودم سرسخت
مثل تنهایی خودم وحشی
مثل تنهایی خودم بدبخت…
سنگدل ترین آدم روی زمین هم که باشی
یک لحظـه
یک آن
یاد کسی روی قفسه سینه ت سنگینی میکنه
اونوقت بی اختيار نفس عمیقی میکشی
تا سنکوپ نکنی
نمیدونم کدوم درد بزرگ‌تریه؛
این‌که تو نباشی
یا باشی و مال من نباشی..
اما اینو میدونم
هر دوش یه نتیجه داره: تنهایی.
و تنهایی از همه‌چی بدتره!
جملات دلنوشته غمگین تنهایی
ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ
ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ
ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ نمی شود
ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ
ﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ
ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ
ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
تنهایی آدم رو کم‌طاقت میکنه. دلتنگی از یه آدمِ تنها، موجودی غمگین و بی‌منطق می‌سازه. یه وقتایی بینِ این همه آدمِ غریبه و آشنا، به این محتاجیم که حضورِ کسی رو کنار خودمون حس کنیم. کسی که شنونده‌ی بهانه‌‌های ریز و درشت‌مون باشه. یه نفر که بشنوه و لبخند بزنه. گوش کنه و به دل نگیره. شنونده باشه و سکوت کنه. یه نفر که تویِ اوجِ بی منطقی‌مون، صبور‌ترین آدمِ دنیا باشه. خیلی وقتا ما خودمون می‌دونیم حرفی که می‌زنیم منطقی نیست، اما یه نفر باید باشه تا تویِ چشمامون نگاه کنه و برای چند لحظه حقی که نداریم رو بهمون بده. کسی چه می‌دونه، شاید ما اون لحظه فقط تشنه‌یِ توجهیم، فقط کمی توجه.
گاهی دلم ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻡ تنگ می شود
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﮐﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧه قلبم میگیرد
گاهی آرزو میکنم
ای کاش دلی نبود
تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند
تمامِ آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست
ده ها کتاب می شود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است
ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن
ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن
عکس نوشته های غمگین تنها شدن
دلم برای توئی تنگ است
که نمی دانی
که نمی پرسی حال دلت چطور است ؟
که من بگویم:
تو که هستی خوب است
عالیست بهتر از این نخواهد شد
دلم برای توئی تنگ است که آرام خوابیده‌ا ی
و نمی دانی چه عذابیست به شوق دیدنت در خواب؛
بی خواب شدن یعنی چه
بیشترین افسوس زندگی ام را زمانی خوردم
که فهمیدم، آدم ها خیلی ها را دوست دارند
اما فقط عاشق یک نفر میشوند
تو برای من همان “یک نفر” بودی …
و من برای تو یکی از آن خیلی ها …
نگرانم ﻧﺒﺎﺵ
ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﺩ
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
فروغ فرخزاد
دلتنگ که باشی
از آسمون سنگ هم بباره
جاش خالیه
بارون که جای خودشو داره