در این بخش مجموعه ای جدید از ملات فاز سنگین دلتنگی عاشقانه دخترانه با عکس نوشته از جملات با مفهوم را گردآوری کرده ایم.

متن و جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

تکلیفش باخودش روشن نیست
جمعه رامی گویم..
نمی داند بایدشادباشد
یاغمگین
وسط بلاتکلیفی باخودش گیرکرده است
نمیدانددل چه کسی رابه دست آورد
دونفره هایِ عاشقانه
یا دلتنگی هایه بی قراری وتنهایی
جمعه سرگردان است میان ماندن یارفتن
نمیداندبغض کند یا بخندد
جمعه مثل مسافری ست که بعداز
سالها عزم بازگشت داشت ولی
ازپروازجامانده.


ببین من اصن طاقت دلتنگی ندارم
پس سعی کن فاصله رو رعایت نکنی …


جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

دلتنگی، سایه بلند بدرنگی است روی لحظات. می توانی ندیده بگیری، می توانی انکارش کنی، می توانی با بودنش کمابیش کنار بیایی، می توانی نادیده اش بگیری، می توانی با او رفاقت کنی، می توانی اجازه بدهی با دلفریب ترین لحظاتت جنایت جنگی کند،

می توانی لمسش کنی و از زبری پوست تیغدارش به هراسی مهیب دچار شوی، می توانی رنج های خلق شده اش را مثل شراب بنوشی، می توانی بگذاری همین کلمه بزرگت کند:

دلتنگی. دلتنگی، یک شروع بی پایان است، یک بار برای کسی جایی چیزی دلتگ می شوی و بعد این دچاربودن ابدی خواهد بود، بی دفاع و بی توانی برای گریز، صبر می کنی تا مثل تلخ ترینِ شراب ها در رگهای گرفته دلت بدود و ابر شود در گلوت، یا باران شود روی صورتت.

دلتنگی، مثل فکر کردن به صدای پدر وقتی از کودکی سختش می گفت و حیرت می کردی مردی که به خود پدر ندیده چطور بلد است بهترین پدر دنیا باشد.

دلتنگی، مثل فکر کردن به صدای آن یار آن یگانه ترین یار وقتی برایت قصه تازه اش را می خواند و دلت ضعف می رفت.

دلتنگی، مثل فکر کردن به صدای آخرین خنده از ته دلت که چند قرن پیش رخ داده است. دلتنگی، مثل فکر کردن به روز دوم خرداد هفتاد و شش، چه امیدواربودیم، هیهات.

دلتنگی، مثل فکر کردن به آن نوروز برفی کودکی و بوی واکس روی کفش هشترک دست دوزت. دلتنگی، مثل فکر کردن به بوسه ای ناممکن. دلتنگی، دلتنگی، دلتنگی.
می توانی انکارش کنی، اما خوب می دانی همیشه سایه تاریکش روی لحظات روشنت نشسته است. مثل بغض کردن، وسط آوازخواندن دسته جمعی. مثل گریه کردن، با یک ویدئوی بی ربط از یک بچه گربه.

مثل خندیدن، به خاطره ای در دوردست ذهن. مثل گُر گرفتن، از خیال یک تنانگی دلچسب. دلتنگی، مثل راهروی خنک و طولانی بخش شیمی درمانی، آخر جلسه هشتم.

نمی دانم، شاید هم اصلا برای همین است که پیر می شویم و می میریم، سلول ها کسی را؛ یادی را طلب می کنند که نیست و نخواهد بود، و از ترس تاریکی یکی یکی می میرند….


بع احمقانه ترین شکل ممکن دلتنگ کسی هستم که هیچ خیابانی را با او قدم نزده ام
اما او در تمام خاطرات من راه می رود !


باور کن تمام هفته را
منتظر همین پنجشنبه بودم
دلتنگی مگر چگونه است؟
شاخ و دم که ندارد، زمان و مکان هم که نمی شناسد!
من تمام روزها را دلتنگ بودم
باور کن انتظار زیادی نیست که
جلوی در خانه پیدایت شود، عصرمان را شریک خیابان های زرد شهر شویم
دلتنگی ام را مچاله کنی…
پنجشنبه را اگر نیایی
از دلتنگی خفه می شوم…!!


جملات سنگین دلتنگی دخترانه

بی مادربزرگی سخته سخته سخته….
دلتنگی امونمو بریده…
دلم مادربزرگمو میخواد
وجود گرمشو میخواد.بغلشو میخواد…
من مامادربزرگمو میخوام دلتنگی یعنی این که: بشینی به خاطراتت با مادربزرگت فکر کنی


من آدمِ دلتَنگی هستم، ازون دلتنگا که یادشون نمیره آدمارو، ازونا که لیستِ مخاطبین گوشیشون پٌر از شمارَست، شماره ی آدمایی که شاید یه بار اتفاقی دیدمشونو دیگه هرگز تکرار نشدن …

من آدمِ دلتنگی هستم، من حتی دلم واسه اون راننده ی پیر که پارسال بِهِم زردآلو داد تنگ شده یا اون خانومه که روزِ درختکاری تو پارک باهم درباره ی محیط زیست حرف زدیم حتی واسه اون دختره که ازم بدش میومد و همیشه پشت سرم حرف میزد !..

من آدمِ دلتنگی هستم و دلتَنگیام یه روزا اونقدر زیاد میشه که میرَم تو خاطره ها، میرَم تو بَچگیام و دوباره از مامانم میپرسم “چنتا دیگه بخوابیم، بعد میریم خونه ی بابابزرگ؟

مامان هم واسه دلخوش شدنم با دَستِش پنج رو نشون میده میگه “اینقدر دیگه بخوابیم میریم …” منم ذوق میکنم و دلم میخواد تٌند تٌند بخوابم که زودتر پنجتا بشه و بریم پیشِ بابابزرگ…

من این روزا بیشتر از همیشه وَصلَم به گذشته، به آدماش، به خاطره هام، به بچگیام!

من این روزا دلم میخواد شِمٌردن یادم بره که ندونَم چند روز و چند ماه و چند ساعت از دلتنگیام میگذره، که هنوزم فکر کنم واحدِ اندازه گیریِ دیدنِ آدما خوابیدنِ منه، نه گذشتِ زمان…

من این روزا از همیشه دلتنگتَرَم، از همیشه!

نازنین عابدین پور


جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

شیراز باشی و باران باشد…
و یک حافظ
کافیست برای تمام دلتنگی هایت


هر بار که می‌خواهم به سمتت بیایم،
یادم می افتد که ” دلتنگی ”
هرگز بهانه خوبی
برای تکرارِ یک اشتباه نیست…!


داشتم فکرمیکردم نه به دورها…
به همین نزدیک ترها☺
به دوربودنت????
به نبودنت????
داشتم به دلتنگیم فکرمیکردم
به دوری ازنگاه آرامت
به آرامِ جان بودنت به نبودنت که فکرمیکردم
به خودم رسیدم به خودِ خودم
که درونم که دربندبندوجودم
دوست داشتنت راگویی غلتانده اند
من آنقدر
میخواهمت که واژه ی خواستن پایش راازگلیمش
درازترکرده
نازمیکند
بگذارزمان عقب وجلوبرود
بگذاردورونزدیک شویم
بگذارقوی ترشویم قوی تر
احساسی که احساس باشد
عشقی که عشق باشد
بااین فاصله هانمیمیردجان میگیرد
بگذاراحساسمان بهم بااین دوری هاجان بگیرد
بگذارریشه دارشویم دراین کش وقوس
تکرارآدمها
مگرچندنفردردنیاشبیه ماهستند
وسط دعوادلش بهانه ی آغوش میگیرد….
مگرچندنفرازآدمهاغم دلتنگی میگیرند….
اصلامااقلیت هستیم
خودت ببین دعواهایمان برسرهیچ وپوچ هست
خنده هایمان پرازذوق وازته دل وبی ریاست
توبگوچندنفرشبیه ماهستند؟!
دیدی عزیزم پس مااقلیت هستیم…
به نظرت اینطوری نیست چراهست ازاقلیت هستیم جانانم


حال این روزهایم حال خوبی نیست…
حس عجیبی دارم‌…
حسی شبیه به حس دلتنگی
دلتنگ چه کسی و یا چه چیزی را نمیدانم!!!
فقط میدانم که دلم تنگ است و هر لحظه امکان باریدن آن اشک هایی را که در گوشه ی چشمانم لانه کرده اند را بیشتر میکند
حال این روزهایم حال خوبی نیست…
کاش خدا برایم قدمی بردارد…!!!


جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

دلتنگی می دانی چیست ؟
غرق شدن در یادت
فکر به صدایت
و مرور هر شب خاطراتت
دلتنگی ساده‌تر از همه معانی است
دلتنگی یعنی تو نباشی
و من تو را زندگی کنم


دلتنگی
حادثه‌ایست که
خبر نمی‌کند
گاهی یک دفعه می‌آید
می‌نشیند روی دلت …


شب
که دلتنگی ندارد
وقتی که از خیال…
به تو نزدیک‌تر شوم…


هیچ لحظه ای در هیچ روزی نیست که من دلتنگ تو نبوده باشم…
چه میشه کرد باید ساخت
باید گذراند این روزهای پر از دلتنگی را
تحملش سخت است اما …
شاید سهم ـمن از زندگی دلتنگی…
چه سهم قشنگی است دل تنگ ـتو بودن


جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

واژه ها
قد نمیدهند
ارتفاع دلتنگی ام را……………..!!!


دلتنگی مجالِ صحبت نمی‌دهد!
غم را دست به گریبانِ بوته‌‌هایِ زخمی دل میکند!
همان بوته‌هایِ سبزی که امروز جز به چوب خشک نمی‌مانند!
و این غمِ کدر روانه میسازد اشک را بر دامانِ وجود…
ترس بَرم میدارد از این اِنزوایِ تاریک…
این تهی بودنِ سرشار…


دلتنگی
یعنی به تماشای
غروب بنشینی وُ
در آن‌سوی جهان
خورشید به‌جای تو
در چشم‌های او طلوع کند!


حالم خوب است ولی دلتنگی تو منو داره خفه میکنه


جملات فاز سنگین دلتنگی دخترانه

کاش دلتنگی بیماری بود
بستری می شدی درش می آوردند دورش می انداختند!
حیف که با دلتنگی هیچ کاری نمی شود کرد
باید آن را کشید مثل حبس!


دیگر از خواب
هم کاری ساخته نیست ؛
” نه مرا می برد ..
نه تو را می آورد .. ”
تشدید می گذارد روی دلتنگی ها ؛
و من عاجزانه
تا صبح
دخیل می بندم به ضریح آسمان !
شاید با سپیده
تو هم سر برسی …‌


بامت بلند باد که
دلتنگی ات مرا

از هر چه هست غیر تو
بیزار کرده است


دیگر از خواب
هم کاری ساخته نیست ؛
” نه مرا می برد ..
نه تو را می آورد .. ”
تشدید می گذارد روی دلتنگی ها ؛
و من عاجزانه
تا صبح
دخیل می بندم به ضریح آسمان !
شاید با سپیده
تو هم سر برسی …‌


مرا فراموش کن
دلتنگ که شدی
برگرد
سری به شعرهایم بزن
بارها
پلکهایت را
با شعرهایم بوسیده ام
و بی حضورِ تو
دستت را گرفته ام


بضی وقتا اینقد کم حرف و ساکت میشم
-و نمیتونم ع دلتنگیا و دل شکستگیام بگم
– که حس میکنم میلیاردها آدم لال تو مغزم زندگی میکنن!