در این بخش از آریا مگ مجموعه ای از متن های پشیمانی، جملات حسرت خوردن و جمله های کوتاه در مورد افسوس و آه کشیدن به دلیل مشکلات زندگی و عشق نافرجام را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
متن و جملات خاص پشیمانی و حسرت
حسرت نبرم به حال آن مرداب
که آرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
همسر خوب و مهربانم، میدانم که از من دلشکسته هستی، اما فرصتی دوباره به من ببخش و ببین که چطور آزردگیات را جبران میکنم.
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
شیخ بهایی
از کارهای اشتباهم پشیمان نیستم؛
از کارهای خوبی که برای افراد نالایق انجام دادم، پشیمانم…
ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﺯﮐﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﺍﺯﭼﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ .
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﮐﯿﺴﺖ,ﭼﯿﺴﺖ
ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ..
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ
ﺩﻟﻢ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ،
و اندکی
آرامش
گاه این نازک دلم یاد رویت می کند
گاه با دیدار گل یاد بویت می کند
گاه با دلواپسی در کنار پنجره
از هزاران قاصدک پرس و جویت می کند
او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم ماندم
تا بیاید و پاسخ دهد چرا چرا تنهایم گذاشت
در حسرت پرسیدن این سوال هم ماندم
مگر آدم چقدر وقت دارد
که بچسبد به دوست داشتنهاى نیمه کاره
نه جانم
آدمهاى گذرا
فقط مى شوند حال خراب
و یک دل سیر پشیمانى
آدم باید یک جور یکى را بخواهد
که انگار بدون او
هیچ روزى روزش بخیر نشود
و همیشه کنارش باشد …
متن سنگین پشیمان شدن
ماه شهریور که می شود
آدم ناخودآگاه یاد پاییز هزار رنگ می اُفتد
یاد بچگی و استرس آغاز دوباره ی سال تحصیلی
ماه شهریور برای من آغاز پاییز است …
پاییز را همیشه به خودم تشبیه می کردم
می دانی راستش پاییز هم برای خودش بهاری بود
که در انتظار معشوقش این چنین زرد و بی رمق شد …
من واسه این که
این انگشتا دیگه نلرزن
خیلی زحمت کشیدم .
دیگه برنگرد
یک لحظه اشتباه، یک عمر پشیمانی به بار می آورد.
ضرب المثل چینی
نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود
ترک این فکر و پریشانی بگو
حال و یار و کار نیکو تر بجو
جملات حسرت و پشیمانی
ای عشق! پس از تو نان من آجر نیست
بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست
تو قسمت من نه مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست
اگرمیدانستی بارفتنت حالم چجورمیشه
نمیرفتی
معذرت میخوام عزیز دلم
لذتی که هنر بر ما ارزانی می دارد، نیازمندیم و چون به گونه ای هنر ما نیست، نه وجهی می پردازیم و نه تاسف می خوریم.
فرناندو پسوآ
غم که نوشتن ندارد!
نفوذ می کند در استخوان هایت ،جاسوس میشود در قلبت و آرام آرام از چشم هایت میریزد بیرون
آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت
و نجوای هیچ بارانی همصدای لب های تو نبود
اینک تو را بی خیال و بی باران
کجای این شب حسرت جستجو کنم ؟
در زندگی خودتان بیشتر به “نباید” ها توجه کنید
مثلا نباید به او دل ببندم
نباید از فلانی توقع داشته باشم
نباید این کار را انجام دهم
نباید وارد زندگی اش بشوم..!
و این نباید ها اگر نادیده گرفته شوند
پشیمانی به دنبال دارند
به هشدارهایی که عقلتان
در خصوص این نبایدها میدهد
بیشتر اهمیت دهید
زندگی عاطفی شما
تا حد زیادی تحت تاثیر همین هشـــدارهاست…!
متن زیبا در مورد حس پشیمانی
گناهی که تو را پشیمان کند بهتر از کار نیکی است که تو را به خودپسندی وا دارد. امام علی (ع)
کسی که خرد ندارد، همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است.
فردوسی
دل پشیمان است
لیکن ما پشیمان نیستیم
وحشی بافقی
خیال بودن در آغوش زنی دیگر
هنوز هم عذاب آورترین خیال من است
بیا و آغوشت را از من دریغ مکن
که عمری را باید با حسرت داشتنت سر کنم …
چون قضا آورد حکم خود پدید
چشم وا شد تا پشیمانی رسید
این پشیمانی قضای دیگرست
این پشیمانی بهل حق را پرست
ور کنی عادت پشیمان خور شوی
زین پشیمانی پشیمانتر شوی
نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود
هنوز هم در مقابل نبودنت مقاومت میکنم و با کمری شکسته بی هیچ چاره اي لبخند میزنیم
و تو همچنان نباش
حسرت یعنی خواستن تو
که داشتن نمی شود هیچوقت!
عشق من، اگر از من رنجیده خاطر شدهای، از تو طلب بخشش میکنم. بگذار دنیای ما دوباره رونق خود را بازیابد.
چشمان عروسکم رو می گیرم
نمی خوام مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود
کاش به جای دلم ،
دستم را میشکستی که نمک نداشت
گاه تنها میشوم تنهاتر از همه٬
گوشه ای مینشینم و حسرت ها را مرور میکنم٬
نمیدانم کدام خواهش ها را نشنیدم٬
و به کدام تنهایی خندیدم که تنهاترینم..
دستت را روی قلبم نگه دار
میسوزی …
حسرت خیلی چیزها به دلم مانده
هر شک و تردیدی تأخیرهای خاص خود را به همراه دارد و ایام، با افسوس بر روزهای از دست رفته می گذرد.
یوهان ولفگانگ فون گوته
تاسف، ابر سیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد، در حالی که تاثیر جرایم را از بین نمی برد.
جبران خلیل جبران
دوستت دارم
حتی اگر قرار باشد
شبی بی چراغ
در حسرت یافتنت
تمام پس کوچه ها را زیر باران
قدم بزنم!
وَ
چکّه
میکند
از
من
هنوز
حسرتِ
تو …
حسرت واقعی رو اون روزی می خوری که می بینی
به اندازه سن ات
زندگی نکردی …!
بوسهام را میگذارم پشت در
قهر کردی، قهر کردم، سر به سر
تو بیا، در را تماماً باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم، داشتی؟
آمدم، حالا تو با من آشتی؟
من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم
بلکه تو لایق آرامش هستی
من آرامش تو را حتی به آرامش خودم نیز ترجیح میدم
خوب من، این خانه بی تو هیچ است و به هر سو مینگرم جز عطر خوش بوی تو، هیچ رایحه دیگری مشامم را پر نمیکند. برگرد و دوباره خوشبختترین عالمم کن.
صبرکن
عاشقانه هایت را
جا گذاشته ای
قلبم
سرم
چشمم،
قول نمی دهم تا پشیمانی بعدی
دست نخورده باقی بمانند….
بر سر دوراهی های زندگی گاهی اتفاق می افتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا می کنند؛ کسانی که از عاطفه پیروی کنند، همیشه از خود شادمانند، اما مردمی که در این گونه از مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده ی خود پشیمان هستند.
ولتر