مجموعه ای از جملات خداحافظی برای مسافرت رفتن و متن های زیبا در مورد به سفر رفتن خودم را در این بخش مجله آریا آماده کرده ایم.
جملات های غمگین و احساسی خداحافظی برای مسافرت
اونی که گفته :
دوری و دوستی !
یا طعم دوستی رو نچشیده ؛
یا درد دوری نکشیده …
سفر بخیر عزیزم
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
سفر بخیر مسافر من
رفتی سفر كه عاشق تر شوم
كارم از عاشقی گذشته
مجنونم برگرد…
متن کوتاه برای مسافرت خودم
مسافر عزيزم برو خدا به همرات
برو الهي خدا هرگز نذاره تنهات
سفر به خير عزيزم فکر دل من نباش
دلم خيلي غريبه اما بزرگه خداش
اشکای روی گونم بدرقه نگاهت
مواظب خودت باش خداپشت و پناهت
هرگز از دوری این راه مگو!
و از این فاصله ها که میان من و توست
و هرگاه که دلت تنگ من است،
بهترین شعر مرا قاب بکن
به نگاهت بگذار!
تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!
و بداند که دل من با توست
و همین نزدیکی ست
سفرت بخیر عزیزم
سفر بخیر مسافر من
سخت است هنگام وداع
آنگاه که در می یابی
چشمانی که در حال عبورند
پاره ای از وجود تو را نیز با خود می برند
جملات کوتاه غمگین به سفر رفتن خودم
یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد
بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد
خداوند شب و روز تمام لحظات
پشت و پناه تو عزیزم باشد . . .
برای کسی که می رود حتی دست هم تکان نمی دهد . . .
بدرقه آدمها را مغرور تر میکند . . .
هر که ماند جایش روی سرم . . .هر که هم رفت بسلامت
بیدارم و انگار خواب می بینم
برگشته ای
با دست هایی خالی، و آغوشی که هنوز
بوی معجزه می دهد
کنار باغچه ایستاده ای و برگ های
نیمه خورده را هرس می کنی
تو به استقبال بهار آمده ای
به بدرقه ی پاییز
بیدارم و انگار خواب می بینم
کنج اتاق نشسته ای چای می ریزی
و فصل های خاک خورده مان را ورق می زنی
از سکوت آسمان داستان ها می گویی
و ترانه را به باور عشق پیوند می زنی
باد می آید
و قاب پنجره را بهم می کوبد
بیدار می شوم
و یادم می افتد
چقدددددر نیستی …
من ادبی بدرقه مسافر
بدرقه همسر در فرهنگ ملل:
آمریکایی: عزیزم امیدوارم روز موفقى داشته باشى.
انگلیسى: عزیزم براى نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم.
فرانسوى: عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردى.
ایرانی : دارى میرى این اشغالها رو بزار دم در.
آشغالا یادت نره!
آشغالا!!
مسافرعزیزم بروخدا به همرات
بروالهی خداهرگز نذاره تنهات
سفر به خیرعزیزم فکردل من نباش
دلم خیلی غریبه اما بزرگه خداش
اشکای روی گونم بدرقه نگاهت
مواظب خودت باش خداپشت وپناهت
بوی صبح می‌دهی،
و گنجشک‌ها
در خنده‌هایت پرواز می‌کنند.
حسودی‌ام می‌شود
به خیابان‌ها و درخت‌هایی،
که هر صبح
بدرقه‌ات می‌کنند…
حسودی‌ام می‌شود
به شعرها و ترانه‌هایی که می‌خوانی
خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست می‌کنند!
یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد / بوی گل، نذر قشنگی نگاهت باشد
خداوند شب و روز تمام لحظات / پشت و پناه تو عزیزم باشد . . .