مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه و جملات زیبا در مورد لبخند و خنده های یار به همراه عکس نوشته ای پروفایل در مورد خنده عشق را در این مطلب آریا مگ آماده کرده ایم.
اشعار و جملات زیبا در مورد لبخند یار
خلوتی میخواهم
به دوراز هیاهوی
این شهر شلوغ
در گلزار آغوش
تا باچیدن بوسه
از لبهایت بگویم
دوستت دارم
و تو با لبخند شیرین
بگویی من بیشتر……
لبخند تو چیزی شبیه عطر نان است
قدری بخند ای خنده هایت جان عاشق
معصومه صابر
نمی دانم که این انحنای کوچک چه قدرتی دارد!
ولی این را میدانم که ممکن است
در قلب کسی آشوبی به پا کند
که بیا و ببین …
چه آشوب دلنشینی است لبخند
شعر زیبای عاشقانه برای لبخند عاشقانه
من عاشق لبخند زیبای تو هستم
که همیشه به من احساس خوبی می دهد
اما من هرگز اجازه نمی دهم که تو بفهمی …
من عاشق صدای آرامت هستم
که همیشه به من آرامش می دهد
اما من هرگز اجازه نمی دهم که تو بفهمی …
بارانی که
به شیشه پنجره ما میخورد
قطرههای اشک کودکانی است که
از اینجا رفتهاند
به سوی آسمان
کودکانی که دلتنگ مادرانشان میشوند
اتاقهایشان
دفترهایشان
و از دلتنگی گریه سر میدهند
رنگین کمان
شادی همان کودکان است
هنگامی که خداوند دست بر شانههاشان میگذارد
و لبخند میزند
سوزان علیوان
ترجمه زهرا ابومعاش
به من بهانهای بده
تا کنار تنهایی تو بمانم…
یک لبخند بزن
تا من
بخاطر لبخندت بمانم
نسرین بهجتی
عکس نوشته زیبا از لبخند یار
لبخند که میزنی
توی دلم انگار اناری ترک بر میدارد
با نگاه تو
ناتمام میمانند تمام شعرهای دنیا
میدانی!
همه این قصهها
از شهرزاد چشمهای تو شروع شد
و الا عاشقها
عقلشان به این چیزها قد نمیدهد…
میلاد کاشانی
لبخندها در قابها میمیرند
پرندهها در قفس
زندگی در تکرار …
من اگر تو را نمیشناختم
در خود میمردم!
دوستت دارم
با خاطره ای که هرگز به خاطرم نیست…
مرا ببخش که دوست دارم از تمام دوستت دارمهایمان
تنها لبخند تو را نگه دارم
به جز زیبائی ات
چیزهای زیادی هستند
که باید انتقال بدهی
وراثت را از لبخندت شروع کن
از شکل لبهایت
به وقت بستن زخمم…
حسن آذری
من از تمام این دنیا
عشق میخواهم و مستی شعر،
گلهای شمعدانی پشت پنجره
و لبخندهای تو
که تکثیر میکند عشق را به بی نهایت.
اما نه
من از تمام این دنیا
آسمانی میخواهم آبی
و هوایی که در آن
پر باشد از عطر نفست
همین که باشی
برای من کافیست
سارا قبادی
صبح یعنی لبخند
لبخند یعنی تو
تو یعنی اوج خلقت…
خندههای تو
دل ضربههای فراموش شده من است
مجبور نیستی بخندی
مجبور نیستی دلم را
هر بار از جا بکنی
ببین!
خندههای تو مرا پرت میکند توی گردباد دوست داشتن…
من از این گردباد میترسم
بی زحمت نخند!
لبخند هم نزن!
اصلا چرا زل زدهای به دلهرههای من!؟
خندههای تو بذر شعر است
تو که شعرهای گره خورده به مرا نمیبینی…
نمیخوانی…
نمیدانی…
لبخندهایت را توی دامنم میریزی که چه!؟
هر چه آتش است
از گور همین شعرهاست!
من نمیخواهم از نو شاعر شوم!
بی زحمت نخند!
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت
بخند جانم!
تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای
علی قاضی نظام
تو که میخندی آلبومی قدیمیام
در زیرزمین خانهای کلنگی
که واحدهایش را پیش فروش کردهاند
در انتظار دستی جامانده در اعماقم
که آجرها نمیگذارند
خاطرهای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من
هنوز لبخندی هست
که میتواند چیزی یادت بیاورد
لیلا کردبچه
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب میرفت
این فال را برای دلم دید
دیری است
مثل ستارهها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب میرفت
این فال را برای دلم دید
محمدرضا شفیعی کدکنی
ما در عتاب تو میشکوفیم
در شتابت
ما در کتاب تو میشکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است…
احمد شاملو
شب رفت و دوباره نور امید آمد
با رقص غزل، شکوفه بید آمدگل از گل باغ یاس و ارکیده شکفت
لبخند زنان دختر خورشید آمدشهراد میدری
تلفیق دو عطر زندگی یعنی این
لبخند دو چتر زندگی یعنی اینپاییز برای عشق فصل خوبیست
نقطه سر سطر زندگی یعنی اینامید صباغ نو