در این بخش آریا مگ جملات زیبا و دلنوشته های تبریک تولدم، و متن و عکس نوشته برای تولد خودم را گردآوری کرده ایم.
دلنوشته و عکس نوشته تولدم مبارک
روز تولدم رسید
خوشحال یا ناراحت بودن من مشخص نیست
خودم هم نمیدانم چه حالی داشته باشم
خوشحال باشم که یکسال دیگر زندگی کردم و چیزای زیادیو دیدم یا ناراحت باشم که یکسال دیگر از عمرم کم شد
روز تولد عجیب ادم برای دیگران مهم میشود
حتی کسانی که هیچوقت خبری از حضورشون نبود
روز تولدت پیدایشان میشود
روز تولد میتونه قشنگ ترین روز زندگی ادما باشه اگه اونایی که دوسشون داره رو کنار خودش تو اون روز داشته باشه
امشب شب تولدمه …
من موندم و لیستی از آرزوهایی که کی برآورده میشن؟!
نمیدونم!
یه سال به عدد سالای عمرم اضافه شد و یه شمع بیشتر باید فوت کنم اما با همین یه شمع دنیا روشن میشه؟!
بازم نمیدونم چقدر عوض شدم!
اینقد که دیگه آینه هم منو نمی شناسه شاید گم شدم جایی،میون راهی پیچی رو به اشتباه…
شاید دور شدم از اونی که باید میبودم
شاید هم نه مسیر همینه چون کمی به ظاهر طولانی شده گمونم اشتباهه
من اینا رو نمیدونم فقط خوب میدونم که گم شدم…
یه یاقوت با ارزش
یه گل سوسن استثنایی و عالی، و اون فرد مطمئنا من هستم
از خداوند می خوام که موفقیت رو به زندگی من سرازیر کنه🎉به رسم عادت تولدم مبارک
روز تولد فرصت اوج گرفتن😍
برای پرواز دوباره است
تولدم مبارک
میگن وقتی مادر فرزندشو به دنیا میاره🤱
خودشم از نو متولد میشه😇
سالهاس روز تولدم به جای اینکه بگم تولدت مبارک😍
واسش فاتحه میخونم😔
عکس نوشته و متن برای تولدم
یک سال دیگه گذشت…
یک سال دیگه گذشت و باید صفحهٔ سفید دیگهای که پیشِ روم گذاشتن رو پر کنم.
خدا کنه امسال رو سفید باشم و صفحهم رو کمغلط تحویل بدم.
یک سال بزرگتر شدم…
یک سالی که نمیدونم توش واقعاً تونستم “بزرگ” بشم یا نه؟
تونستم با مشکلات خودم کنار بیام؟
تونستم همونی باشم که میخواستم؟
تونستم بعضی از عیبهام رو برطرف کنم؟
تونستم کسی رو نرنجونم؟
تونستم دل کسی رو شاد کنم؟
نمیدونم…
باید فکر کنم…
شاید اونجوری که میخواستم باشم، نبودم
ولی یک سال بزرگتر شدم، اونم خیلی سریع!
همیشه روزِ تولد آدم قشنگه
و وقتی همهٔ اونهایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک میگن،
تازه میفهمی چقدر زیادن آدمهایی که دوستت دارن…
امروز تولد من است من فهمیدم دنیا سرزمین وسیعی است پراز مشکلات سخت و من هم موجودی هستم وسیع تر و سخت تر از دنیا
همان روز در گوش من خواندند تو آمدی که برگردی
همان روز به من گفتند
شعر صدا آب و هوا مادر و پدر و عشق مال تو است
همان روز فهمیدم که هیچ مجالی از لحظه خالی نیست و لحظه هم جای بی خیالی نیست
من فهمیدم تقدیرم نه گیاه است نه حیوان نه فرشته نه جماد و نه چیز دیگر
قدر من انسان بودن است و این قدر تا ابد فراموش نمی شود حتی اگر من فراموشش کنم
امروز هنگامه تولد من است
نه تولد من و یک نفر دیگر است
وشاید صدها نفر دیگربه رسم عادت
تولدم مبارک
یکسال بزرگتر شدم، اما هنوز آدم نشدم! نمیدونم تا کی میخوام فرشته بمونم. تولدم مبارک.
زاد روز هستی هر کس شاید مهم ترین روز زندگی اش نباشد اما یقینا خاص ترینش خواهد بود…
معجزه ی روز خاص زندگی ات باش
عاقبت خواهی پذیرفت که نمی شود، که نباید، که دلیلی ندارد بشود !
خسته و بریده و نفس زنان، به دیوار غرورت تکیه خواهی زد، عرقِ خواستن های یک طرفه و دویدن های بی فایده را از روی پیشانیِ احساست، پاک خواهی کرد و از خودت خواهی پرسید: ” آخرش که چه ؟ ”
اینجا دقیقا همان نقطه ای ست که دست از تلاش های بیهوده و عشق ورزی های بی نتیجه می کشی،
و آدم ها؛ یک بار برای همیشه از چشمان غرورِ تو، می افتند …
جایی که زخم بی مهری های نقش بسته بر روی پیکره ی اعتمادت را خواهی بست، دست به زانوی باورت گرفته، استوار تر از همیشه ایستاده و هدفمند تر از همیشه به پیش خواهی رفت،
اما این بار در مسیری که منطقت؛ می گوید و
احساست؛ می پذیرد …
تولدم مبارک
وَ لَبخَندِ «تُـــــو♡»
شُروعِ شیرینی بود برایِ اُفتادَنِ مِهرِ
«تُــــــو♡» بَر دلِ مَن..! تولدم مبارکمی دانـی عشق من❤️!! واژه ها را یارایـی وصـف تـو نیست که هـرچه نوشته شد گزیــده بود و ناچیـز .
اما ☺️آرامِ جــــــــانِ مـن ؛
خـــدا را بسـی عاشقـی می کنم که روحِ زیبــای تــو را به دنیـای من بخشید و نگـاه تــو در وجـودم چـنین دلبـــرانه در اعماق درونــم رخنـه کرد .💎المــــــاسِ قلـــبِ مـن ؛
دوســـــت داشــتنت عجیــــــب مـی چـسـبـد به جــــــانم 🧚♀️فـرشتــهٔ مـهربــانِ مـن ؛ سالـــروز زمیـنی شـــدنت مبــارک مــــن باشد🎁🎉💃 💎خــــاص ترین “عشق “ی دنـیــــــا ؛تــَـوَلــــُــدِت مُبـــــــارَکِمــــــون باشـــــــــه
جملات کوتاه تبریک تولد من
هر چیزی به انسان آسیب می زند به جز عشق ورزیدن به خودت
بهترین چیزی که تو می تونی باشی اینه که دوست خودت باشی
تولدم مبارک!
تولدم مبارک🎂❤️خیلی قشنگه یه روزمشخص درسال فقط مخصوص خودت باشه،روز تولدم بهترین ،شادترین وباارزشترین روز من
وقتی تو نیستی که تولدم را تبریک بگویی…
با یک قلب افسرده و غمگین و تنها
مطمئن باش
تولدم مبارک نیست
تولدم را جشن میگیرم
هر صبح که از آغوش #تو
به دنیا میآیم..
۳۶۵ روز از من باز هم گذشت. روزهایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم، و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم.. روز هایی که دلی بدست اوردم و عشق ورزیدم، و روزهایی که دلی شکستم و … روزهایی که دویدم تا برسم ، و شب هایی که خوابیدم و بیخیال شدم از رسیدن.. روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛ نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛ گیر چرخ گردون افتادم؛ فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.. روزهایی که دوست داشتن را برای شریک رویاهام زمزمه کردم و عشق فریاد زدم؛ و روزهایی که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!
جعبه ی کوچیک بالای کمد رو پایین آوردم. پر از گرد و خاک بود.
یه فوت محکم روش کردم و با وسواس درش رو باز کردم.
عکس ها رو که دیدم، ذوقی وصف نشدنی تک تک سلولام رو قلقلک داد!
خاطره بازی رو دوست دارم. از اون بیشتر، کودکانه هام رو!
توپ شیطونک رنگی رنگیم رو یه بار کوبیدم زمین و گرفتمش!
چقدر عاشقش بودم. یادمه وقتی گمش کردم کلی گریه کردم.
چه دنیایی بود کودکی!
بی ریا گریه می کردیم اما از ته دل نبود!
تیله بازی می کردیم اما بی شیله پیله!
قهر قهر قهر تا روز قیامت می کردیم اما دو دقیقه ی دیگه قیامتمون بود!
گرگم به هوا بازی می کردیم اما هیچ کدوم این گرگ هایی که الان هستیم، نبودیم!
اصلا نفهمیدم چی شد که یهو دنیام عوض شد!
نفهمیدم چی شد که وقتی پسر همسایه رو که تا دیروز همبازی و شریک تمام لحظاتم بود می بینم، شالم رو مرتب می کنم،سرم رو پایین می اندازم و از خجالت گونه هام گل می اندازند!
نفهمیدم چی شد که اون آرزوهای کوچیک، این همه بزرگ و دست نیافتنی شدند!
شاید تقصیر حروف انگلیسی بود که بی مقدمه وارد ریاضی هامون شدند!
شاید هم تقصیر ذوق پوشیدن کفش های پاشنه بلند مامان که چشممون رو کور کرده بود!
روی گونه ها ی تپلم دست می کشم و کلی قربون صدقه ی لب های کوچولوم می رم!
دستی روی موهای بلند خرماییم که حالا کوتاه و مشکی شدند، می کشم.
حالا قدمت این عکس ها، یک سال بیشتر و تاریخی تر شدهاما من هنوزم همون دختر پر جنب و جوش کودکیمم که فقط کمی خانم تر شده…
تولدم مبارک♡
چند سال پیش،
درست یه همچین روزی،
هول و هوش همین ساعت ها،
حوالی همین شهر،
من با قدومم دنیا رو متبرک کردم…
مامان بزرگ می گفت چشمام شبیه پسرشه
خاله ام می گفت کپی برابر اصل خودشم
عموم می گفت رنگ پوستم با خودش مو نمی زنه
مامانم اما اعتقاد داشت به خودش رفتم…
ولی بزرگ تر که شدم همه چی تغییر کرد
همون موقع رو می گم که شیطونی هام زبون زد خاص و عام بود
دیگه هرکسی اخلاق ها و عادت هام رو به دیگری نسبت می داد…
اون روز ها بود که فهمیدم هرچی آدم بزرگ تر می شه
باید دنبال یه شخصیت بگرده که خودش باشه، نه تقلیدی از حرف ها و افکار و قیافه ی دیگران…
از همون روز کلی تلاش کردم تا شدم این…
شدم خود خود همینی که هستم!
شبیه خودم زندگی می کنم،
شبیه خودم لبخند می زنم،
شبیه خودم حرف می زنم،
حتی شبیه خودم عاشق می شم…
این شبیه خودم بودنه که من رو از تمومِ آدم ها متمایز می کنه.
چون در نهایت این خودمم که براىِ خودم میمونم!
#خودم_جان_تولدت_مبارک
Lord, thank you for giving and blessing me with this special day.
I will forever praise You.
I pray that You continue to give me many more days like today.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که با این روز خاص مرا مورد لطف و رحمت خود قرار دادی.
برای همیشه تو را ستایش خواهم کرد.
و دعا می کنم که همچنان روزهای بیشتری مانند امروز را به من هدیه دهی.
به امید یک سال پر تجربۀ دیگر.
آن لحظه که خودم را
همانگونه که هستم بپذیرم
لحظه تولد من است
تولدم مبارک
باز هم تولدم شد و چند سال گذشت…
چند سالِ دیگر
باید بگذرد تا من در مرور تمامیِ خاطره های برباد رفته ام
وقتی آرام و مهربان از کنارت رد میشوم
که پُرم از حرف؛
گلایه ها؛
دلتنگی هایی که بیخِ گلویم چسبیده؛
و دوست داشتن هایِ نگفته…
تنم نلرزد…
بغضم نگیرد؛
و یک جا فروکش نکنم؟
چقدر دیگر باید بگذرد
آنقدر قوی باشم
که وقتی از کنارت رد میشوم
بی هوا در آغوشت پناهنده نشوم؟
بیشتر که فکر می کنم میبینم هر چقدر هم که بگذرد باز دلم پیش تو میماند
و آنجاست که میتوان گفت همیشه همه چیز را زمان نمیتواند درست کن
تولد واژهای است در پی معنا شدن
مفهومی است در تب و تاب رسیدن
تولد گاه بهانهای است
برای دلتنگ خود شدن
شانهای است برای جستجوی خویش…
تولدم مبارک نیست بیانصاف… وقتی تو تبریک نگویی…
روز های تولدم را طوی دیگر آغاز می کنم…
از همان ابتدا با انرژی ای مضاعف تر پلک ها را به شوق دیدار دوباره ی طلوع خورشید زندگی می گشایمپیراهن گل گلی به تن می کنم و غرق در خیال می شوم میان غوغای بی هیاهوی گل های طغیان کرده…
موج موهایم را روی ریتم سمفونی تار های ابریشمی شان، لا به لای بافتن رویا و گیسوانم گم می کنمو گل سر های رنگارنگ می زنم برای عشق ورزیدن…
روز های تولدم جور دیگری خدا را در آغوش می کشم…
چای زعفرانی صبحانه را همراه با عطر گل های یاس که از حیاط خانه ی همسایه سرک کشیده اند و قصد دیوانه کردنم را دارند، می نوشم…
خود را جای فروغ می گذارم و با صدای بلند عاشقانه هایش را برای خودم مرور می کنم…
خلاصه که روز های تولد را باید دلبرانه تر رقم زد…
متولد نسیم بهاری هزار و سیصد و عشق
تولدم مبارک باشه♡
یک سال دیگه گذشت🚶🏻♀
منم یک سال بزرگتر شدم🙂
یک سال که نمیدونم توش
واقعا تونستم بزرگتر بشم یا نه🤷🏻♀
تونستم همونی باشم که میخوام🙁
شاید اونجوری که میخواستم باشم نبودم😬
اما یک سال بزرگ تر شدم🤤