در این قسمت مجموعه ای از جملات زیبا در مورد درغگویی، آدم دروغگو و دروغ آماده کرده ایم که امیدواریم این متن های ادبی و اشعار در مورد دروغگو  مورد توجه شما قرار بگیرد.

جملات و متن در مورد دروغگویی

به حرف تو رسیده ام

به حروفِ نام تو

باقی حرف ها را برای چه اختراع کرده اند

ترکیب شان

جز دروغی برای ادامه زندگی نیست!


دروغ گفته‌ام اگر بگویم

جهان به زیبایی قصه‌های کودکی‌ست

پینوکیو، یک روز آدم می‌شود

کفشِ بلور، همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در می‌آید

و شاه‌زاده‌ای، از راه می‌رسد

تا به بوسه‌ای، سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند


دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم

عشق را چگونه می شود نوشت

در گذر این لحظات پرشتاب شبانه

که به غفلتِ آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است


تمام زندگی ام بر این باور بوده ام

که دروغ نگویم

دل هیچ انسانی را نشکنم

و این را پذیرفته ام که از بین رفتن قسمتی از زندگی است.

اما با این وجود

از مرگ خودم می ترسم

می ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم!


جملات در مورد دروغگویی با متن های ادبی و شعر در مورد فرد دروغگو

ماندن…

ماندن اما بهانه مى خواهد،

دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغ هاى دوست داشتنى،

دوستت دارم هایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،

یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین


متن در مورد دروغگویی

دوباره به من دروغ بگو

بگو که رویاهایت

میان مرگ و من

پرسه نمی زند


عشق تو را من اختراع کردم

تا در زیر باران بدون چتر نباشم

پیام های دروغین

از عشق تو برای خودم فرستادم!

عشق تو را اختراع کردم

چونان کسی که در تاریکی

تنها می خواند، تا نترسد!


جملات در مورد دروغگویی با متن های ادبی و شعر در مورد فرد دروغگو

تنهایی ام را دوست دارم

نه اینکه چون بی وفا نیست

نه اینکه چون خدا هم تنهاست

و یا در دلش دروغی  نیست

نه   …

تنهایی را دوست دارم

وقتی تو را به من می رساند


مادرم از مخاطب ِ غائب ، صبح تا شب سوال می‌پرسد

من صریحا دروغ می گویم : بانوی شعرها خیالی بود…


باز دیروز جهد می کردی

که ز عهد قدیم یاد آرم

سرد و بی اعتنا تو را گفتم

که «دگر دوستت نمی دارم!»

ذره های تنم فغان کردند

که، خدا را! دروغ می گوید

جز تو نامی ز کس نمی آرد

جز تو کامی ز کس نمی جوید


و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک است

حس میکنم جغرافیا

دروغ تاریخ است


جملات در مورد دروغگویی با متن های ادبی و شعر در مورد فرد دروغگو

به ما دروغ می گفتن

دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید

درست این است

زندگی آن قدر درد دارد که از درد نو

درد کهنه فراموش می شود


تو دروغ میگویی

تا من خوشحال شوم

من احمق می شوم

تا تو دلگیر نشوی


چاره من نمی کنی چون کنم و کجا برم

شکوه بی نهایت و خاطر ناشکیب را

گر به دروغ هم بود شیوه مهر ساز کن

دیده عقل بسته‌ام کز تو خورم فریب را


به دروغ هایش عادت کرده بودم

فقط از این می سوختم که برای اثباتش می گفت : به مرگ تو


دروغگو تو مگه نگفته بودی ستاره ی من فقط تویی ؟
حالا می بینم اون بالا داری باعث درخشیدن
بقیه ی ستاره ها هم می شی


اون که می گفت جونش به جونت بسته است

حالا داره به گریه هات می خنده

اون که می گفت بدون تو می میره

دروغ می گه دلش جنس کویره

دروغ میگه تو گوش نده به حرفاش

نگو می خوای هنوز بمونی باهاش

خیال نکن بدون اون می میری

بذار بره نباشه جون می گیری


من از تمامیت ارضی یک عشق سخن میگفتم
بر فراز ویرانه های قلبم ویرانه هایی حاصل از تهاجم ناگهانی چشمانت!
و چه کودکانه دروغ میگفتم
که شهر در امن و امان است


سلامتی اونایی که ترجیح میدن یک حقیقت نابودشون کنه
تا اینکه یه دروغ الکی
آرومشون کنه


از دروغ خیلی چیزا رو میشه بدست اورد
ولی نمیشه نگهشون داشت
قدیما … تا کسی مجبورنبود ، دروغ نمی گفت …
الان تا کسی مجبور نباشه ، راست نمیگه … !


دنیای عجیبی شده است . . .
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو…


مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !
نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …
و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!


راست یا دروغ مهم نیست!
تو فقط با من حرف بزن!
چشمانت زیر نویس می کنند


کسانی که از شنیدن هر حرف حقی خشمگین می شوند
همه زندگیشان بر دروغ استوار است


طعم تلخ سیگارو دوست دارم تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما !
تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم
تلخ مثل نبودنت . . . !


عجب طعم گسی دارد دروغ هایت !
وقتی به خورد گوش هایم میرود ، تمام ذهنم را جمع می کند . . .


خسته شدم پینوکیو !
این جا آدم ها دروغ های شاخ دار میگویند و دماغ دراز خود را جراحی پلاستیک می کنند . . .


دلم واسه شیطان میسوزه . . . !
دروغ نگفت . تظاهر نکرد . . .
حتی به قیمت اخراجش از بهشت . . .


خوبی؟

گاهی با تمام تکراری بودنش غوغا می کند

و تو میتوانی در جوابش بزرگترین دروغ زندگیت را بگویی

خوبم


آزار دهنده ترین سکوت

وقتی است که دروغ می گوئی

و مخاطبت در سکوتی سنگین

فقط نگاه می کند


امروز تولد پینوکیوست به خاطر این که یادی از این عروسک چوبی دروغ گو بشه یه دروغ در مورد من بگو و برام بفرست …


بعضی جمله ها هستن به مرور تبدیل به دروغ می‌ شن !
مثله : « پنیر تازه رسید » رو شیشه‌ی بقالی !
یا مثله « دوست دارم »


دستگاه مشترک مورد نظر از دست “ دوستت دارم ” های دروغ تو خاموش است،
لطفا دیگر تنهایش بگذار . . .


بزرگترین دروغت را یادت هست ؟
گفته بودی من همیشه راست می گویم !


نترس جانم !

ظرفیت باور من به اندازه ی همه ی دنیاست

تو دروغت را بگو !


رفتنت را خیالى نیست !
فقط مانده ام جکونه در جشمانى به آن زلالى جا داده بودى آن همه دروغ را . . .


همه درست شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ میگویند !


بغض نیمه کاره تکرار دروغ هایت گلویم را می فشارد !
چشم هایم را می بندم از ساده لوحی !
بی شرم خاطراتم !
بیزارم آنگاه که از خودم می پرسم : « هنوز دوستم دارد ؟! ، حتی به دروغ »