در این بخش چند شعر زیبا در مورد کتاب و کتابخوانی را ارائه کرده ایم. مطالعه کتاب بقدری می توانید رد زندگی تاثیرگذار باشد که حتی می تواند باعث تغییرات مثبت در سرنوشت یک ملت شود و به همین جهت شاعران مختلف اشعار زیادی در مورد کتاب دارند.

اشعار زیبا در مورد کتاب

من یه کتاب دارم
پر از گل و ستاره

یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره

کتاب خوشگل ما
قصه می گه برامون

قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون

تو باغ قصه ما
حیووانا مهربونن

پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن


کتاب من یه قصه است
قصه‌ای از یه دنیا
کتاب من یه دوسته
دوست همه بچه‌ها

کتاب چه مهربونه
هرچیزی رو می‌دونه

یاد می‌گیریم از کتاب
درس‌های خوب و زیبا


شعر کتاب و گلچینی از زیباترین اشعار در مورد کتابخوانی

اگر روزی بمیرم
تمام کتاب هایی را که دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می کشم


کتاب‌هایم را بر هم می‌نهم
تا از آنها تخت‌گاهی بیافرینم
و در این پست آباد، بر آن بایستم
تا تو
تنها تو!
مرا ببینی!
ور نه شعر
جز خودزنی نامتناهی تازیانه نیست
در محکمه‌ای که قاضی و محکوم هر دو منم
و پُتککِ حکمم را
جز به مجازات خویش
بر میز نمی‌کوفم!

کتاب‌هایم را بر هم می‌نهم
تا بر تخت‌گاه خودساخته‌ام بایستم
و تو را
در مهتابی بالادست
بوسه‌ای بفرستم

یغما گلرویی


شعر کتاب و گلچینی از زیباترین اشعار در مورد کتابخوانی

دیگر چه باشی چه نباشی
تنها کتاب بالینیِ من شده‌ای
در این اتاقِ پُر از کتاب‌های ناخوانده

عباس صفاری


شعر زیبا در مورد کتاب

بچه‌ها من کتابم آماده جوابم
از دست بچه لوس، همیشه در عذابم

‎ بچه لوس کتابو می‌اندازه این ور و اون ور
جر می‌دهدکاغذاش و از اولش تا آخر

بچه خوب کتاب و تو قفسه می‌ذاره
هر وقت که لازم داره از اونجا بر میداره


صبح است
سبو را از آب پر کرده‌ام
کتاب‌ها را با شراب شسته‌ام
می‌دانستم تو کتاب‌های سفید را دوست داری
و پارچه‌های آغشته به ابر را
به تو تعارف می‌کنم

احمدرضا احمدی


یک روز در اتاقم
تنها نشسته بودم

بی حال و کم حوصله
غمگین و خسته بودم

برادرم به من داد
چند کتاب قصه

گفت بخوان ای خواهر
دوری بکن ز غصه

من آن کتاب‌ها را
خوشحال و شاد خواندم

با قصه غصه‌ها را
از قلب خویش راندم

شد باز در به رویم
درهای روشنایی

می یافتم از آن پس
رفیق آشنایی


شعر کتاب و گلچینی از زیباترین اشعار در مورد کتابخوانی

ما سی قفسه کتاب داریم
یک مشت کتاب ناب داریم

در مورد اکثر مسائل
در این قفسه جواب داریم

در حوزه مبحث سیاسی
ما ریشه انقلاب داریم

یک چند کتاب زیرمیزی
در منقبت شراب داریم

در بخش امور ماورائی
تعبیرنگار خواب داریم

یا اینکه برای خواب راحت
طراحی رخت خواب داریم

یک دفتر شعر طنز جالب
از شخص ابوخراب داریم

در علم مهندسی رساله
از خالق فاضلاب داریم

صد جلد کتاب با مسمی
در پختن این کباب داریم

یک جلد کتاب زیر خاکی
با برگه ضد آب داریم

از کل کتابهای «صادق»
ما «وق وق بی صاحاب» داریم!

در حیطه جانور شناسی
آناتومی عقاب داریم

هر چند که مطلقاً نخوانیم
در بحث کتاب هم ندانیم

با این همه این کتابخانه
حالا شده چلچراغ خانه

پیش فک و فامیل و رفیقان
یا پیش تمامی رقیبان

سرمایه با کلاسی ماست
با آن پُز ما همیشه غوغاست

دیزاین درون خانه زیباست
یک جور نماد سطح بالاست

از برکت این کتابخانه
لفاظی بی حساب داریم

هر جا سخن از کتاب باشد
حرف و سخن و خطاب داریم

در خواندن و فهمشان اگر کُند
در فخر به آن شتاب داریم

مجید مرسلی


دلم را ورق می‌زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من…
-من شعرهایم که من هست و من نیست –
به دنبال نامی که تو…
-توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها-
به دنبال نامی که او…
به دنبال اویی که کو؟


اون چیه که لباس
ورق ورق پوشیده

هزار هزار تا لغت
رو دامنش خوابیده

پیرهنش از کاغذه
رو پوشش از مقوا

رو پیرهنش گاهی هست
نقاشی‌های زیبا

دوست همه‌ بچه‌ها
کتاب خوب و زیبا


شعر کتاب و گلچینی از زیباترین اشعار در مورد کتابخوانی

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

فاضل نظری


داستان عاشقی‌مان، چند دفتر می‌شود
شرح هجران تو اما، خود کتاب دیگری‌ست

محسن نظری


کتاب حافظم از دست من کلافه شده است
چقدر آمدنت را… چقدر فال زدم

سیدحمیدرضا برقعی


من و تو آن کتاب در بادیم
می‌وزد باد و باز می‌گردیم

و نوشته است روی هر صفحه:
«راه بسته است،باز می‌گردیم!»

سیداکبر میرجعفری


چقدر جای من
در بین کتاب‌های تاریخ خالی‌ست
بس که
با چشم‌های تو جنگیده‌ام

حمید سلاجقه


دوست دارم کتاب‌هایم را
قصه زیباست، شعر هم زیباست

من همیشه کتاب می‌خوانم
بهترین دوستم، در این دنیاست


همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است

شیخ محمود شبستری


زاهد آن راز که جوید ز کتاب و سنت
گو به میخانه در آی و ز نی و چنگ شنو

هاتف اصفهانی


روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود

خاقانی


تمامِ آن چیزی که درباره تو در سرم هست
ده‌ها کتاب می‌شود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است:
دوستت دارم

ویکتور هوگو


روز کودک مادرم
هدیه ای زیبا خرید

بعد از این انگار من
دوستی دارم جدیدیک رفیق کاغذی

یک رفیق از جنس چوب
نازک است و نازنین

خوشگل و دانا و خوبدر کنار دوستم
می نشینم روی تخت

این رفیق مهربان
می دهد بود درخت

در دلم این روزها
شوق بی اندازه است

توی دست کوچکم
یک کتاب تازه ست

“دادیار احمدی”


لب‌هایت را
بیشتر از تمامی کتاب‌هایم دوست می‌دارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، می‌دانم

لب‌هایت را
بیشتر از تمامی گل‌ها دوست می‌دارم
چرا که لب‌هایت لطیف‌تر و شکننده‌تر از تمامی آنهاست
لب‌هایت را
بیش از تمامی کلمات دوست می‌دارم
چرا که با لب‌های تو
دیگر نیازی به کلمه‌ها نخواهم داشت

ژاک پرِوه


من یار مهربانم
دانا و خوش زبانم

گویم سخن فراوان
با آن که بی زبانم

پندت دهم فراوان
من یار پند دانم

من دوستی هنرمند
با سود و بی زیانم

از من مباش غافل
من یار پند دانم

عباس یمینی شریف


ای قامتت بلندتر از قامت بادبان‌ها
و فضای چشمانت
گسترده‌تر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همه کتاب‌ها که نوشته‌ام
از همه کتاب‌ها که به نوشتنشان می‌اندیشم
و از اشعاری که آمده‌اند
و اشعاری که خواهند آمد

نزار قبانی