در این قسمت سایت آریا مگ اشعار تک بیتی غمگین و شعر کوتاه بسیار زیبای عاشقانه پر از بغض گریه دار و اشک دار را آماده کرده ایم.

شعر تک بیتی زیبای غمگین

از دل دیوانه ام دیوانه تر دانی که کیست؟

من که دایم در علاج این دل دیوانه ام


همه هستند، ولی جای تو خالیست هنوز
کاش بودی و کسی دور و برم جمع نبود


آنکه هر روز هوس سوختن ما می‌کرد
کاش امروز بود و تماشا می‌کرد


دلبستگیت در دل من ریشه دوانید
نفرین به جدایی که بر این عشق تبر زد


سراغ یـار می‌ پرسم به هر کــس میرسم امــا
به خود آهسته می‌ گویم که یارب بی خبر باشد


به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی تا چند
تا چند ورق خواهد خورد؟


شعر تک بیتی غمگین با اشعار کوتاه تک بیتی ناب گریه دار و اشک دار

به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر،که دوا نمی‌پذیرم


گر خدا داری ز غم آزاد شو
از خیال بیش و کم آزاد شو

اقبال لاهوری


اشعار زیبای تک بیتی غمگین

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می‌زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را


درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین


شعر تک بیتی غمگین با اشعار کوتاه تک بیتی ناب گریه دار و اشک دار

آدم دلش غش می کند
واسه دوستت دارم شنیدن های بی هوا


تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند
شاملو


نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج


گفتم ار عاشق شوم، گاهی غمی خواهم کشید

من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید


شعر تک بیتی احساسی و غمگین

گرچه میدانم نمی‌ آیی، ولی هردم ز شوق
سوی در می‌ آیم و هردم نگاهیی میکنم


گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست


شعر تک بیتی غمگین با اشعار کوتاه تک بیتی ناب گریه دار و اشک دار

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت


خودش اول نگاهم کرد خدایا
به صد خواهش صدایم کرد خدایا
گناه این جدایی گردن اوست
که او آخر رهایم کرد خدایا


دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
و گرنه از تــو نیایـد که دل شکن بـــاشی


عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

قیصر امین پور


خنده تلخ من از گریه غم انگیز‌تر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت


باز می پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن!
درد من، این درد بی درمان من چشمان توست


شعر تک بیتی غمگین با اشعار کوتاه تک بیتی ناب گریه دار و اشک دار

با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش

نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار
ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش

سیمین بهبهانی


عشق پیرامون توست
نمی توانی آن را ببینی یا لمس کنی
اما عشق در همه جا هست


چرا بیهوده می‌کوشی که بگریزی ز آغوشم؟
از این سوزنده‌تر هرگز نخواهی یافت آغوشی


آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

حافظ


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

حافظ


فغان که کوهکن ساده دل نمی‌داند
که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت


تمام عمر مرا مهر آشنایی برد
تمام عشق مرا داغ بی وفایی برد


امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست

دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست


ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻬﺪ ﺑﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﭙﻮﺷﻢ
ﻧﺒﻮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﺴﺮﻡ ﮐﻪ ﻧﺠﻮﺷﻢ‌


باز می‌پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن!
درد من، این درد بی درمان من چشمان توست


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد


صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی
این هم که جوابی ننویسند جوابیست..


هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ممکن شود

مولانا


ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک، چون به دام افتد تحمل بایدش


رود راهی شد به دریا کوه با اندوه گفت:
میروی، اما بدان دریا زمن پایین‌ تر است