مجموعه دیالوگ های ماندگار از فیلم های معروف و بازیگران معروف ایرانی را در این بخش آریا مگ آماده کرده ایم که دارای مضامینی غنی و ادبی هستند.
متن دیالوگ ماندگار فیلم های ایرانی
اينجا نميشه به کسي نزديک شد” آدما از دور دوست داشتني ترن….اگه دو نفر به قيمت دوستي مجبور شن به هم دروغ بگن بهتره تنهايي بشينن و به چيزايي که دوست دارن فکر کنن؛ تو اين ديار برد با اوناييه که از مخشون کار ميکشن. بخواي از دلت مايه بذاري سوختي؟! (داريوش ارجمند- آدم برفي)
مسلماني ما سه نسل است و از او هيچ ، آري ، اما من از اسلام او بوي تازگي ميشنوم و از مسلماني تو تنها بوي غرور جاهلي ميآيد .ما شصت ساله مسلمانيم .اين چه تفاخري است كه به ايمان خويش ميكني؟ كه تو اگر مسلماني از پدر داري ، او اين گنج به رنج خويش يافته است(گفتگوي سعيد نيک پور و عزت الله انتظامي- روز واقعه)
حمید هامون(زنده یاد خسرو شکیبایی)آقای رئیس، این خانوم ، این آقا و فک و فامیلاشون دست به دست هم دادن که منو نابود کنن. پاسبان گذاشته سر محل که منو دستگیر کنه… انگار من جنایت کردم. حالا هم باید نفقشو بدم … هم خونه رو بدم ، هم مهریه رو بدم … هم بچه مو بدم ، هم شرفمو بدم . چرا؟ چرا؟ من نمی تونم طلاق بدم؟ من نمی تونم . این زن ، این زن سهم منه، حق منه، عشق منه … من طلاق نمی دم…( هامون)
تو اجتماع همه کارهارو ما مردا میکنیم، همه پولها رو ما مردا میدیم، همه سگدو زدنها مال ماست، هرچی سکته قلبیها وب دبختیها و بیچارگیها و چک برگشت خوردنها و زندانی رفتنها مال ماست. اون وقت جنس لطیف راحت میگه: درطول تاریخ به ما ظلم شده. ما خواهان حقوق برابر هستیم. حقوق برابر میخوای برو فاضلاب پاک کن، برو سوپور شهرداری شو، نصفه شب خیابونها رو جارو بکش. چه طور موقع کار کردن جنس لطیف هستین، ولی صحبت حقوق که میشه حقوق برابر میخوای؟ (نقاب – پارسا پیروزفر)
وقتي داريم تو خيابون راه ميريم يک بچه 12-13 ساله بهت بگه بچه قرطي، تا هم بخواهي حرف بزني بهت بگن خفشو بمير، نتوني تو جامعه ات حرف خودت رو بزني ! پليس ايران: حالا ميخواهيم جبران کنيم! چه جبراني؟ واسه من راهي نمونده که شما بخواين جبرانش کنيد، پليس ايران: بکش تو خاک خودمون؛ خاک من کجاست فتاح؟؟؟ خاکي که توش عشق جرمه، خاکي که جوونشو به جايي ميکشونه که اين همه مامور منتظرن تا مغزشو متلاشي کنن( گفتگوي بهرام رادان و جمشيد هاشم پور- آواز قو)
صلوات براي سلامتي اميرعلي، ما کاري به حکم نداريم، حکم رو کاغذ مال محکمه اس، اصليت حکم مال خداست که ما و منش ريخته و گلريزون ميکنيم واسه کسي که آزاد ميشه از اين چارديواري که همه دنيا چارديواريه؛ کرم مرتضي علي، يه مرد که واسه شرف و ناموسش دوازده سال رو کشيده، وجدانش بالاتر از اين پولاست که کاغذه، سلامتي سه تن: ناموس، رفيق و وطن، سلامتي سه کس: زندوني، سرباز و بيکس، سلامتي باغبوني که زمستونش رو از بهاربيشتر دوست داره، سلامتي آزادي، سلامتي زندونياي بيملاقاتي. (مرحوم مهدي فتحي – اعتراض)
جملات ادبی و دیالوگ های جالب
اون موقع ها که خيلي جوون بودم و همه دور سفره جمع ميشديم، وقتي که غذا تموم ميشد يه آه بلند ميکشيدم و ميگفتم: کاش غذا تموم نميشد! کاش اولش بود! نه به خاطر غذاها…اون که هميشه بود…فقط به خاطر اين جمعي که ميدونستم هميشه باقي نميمونه، ولي خب الان که همه هستيم، پس قدرشو بدونيم ديگه!؟( رضا کيانيان- ماهي ها عاشق ميشوند)
ابراهيم و اسماعيل، هر دو در يك تن بودند، با من، پس گفتم، ابراهيم، اسماعيلت را قربان كن، كه وقت، وقت قربان كردن است. قرباني كردم در اين قربانگاه، و جوهر اين دفتر، خون اسماعيل است، پسري كه نداريم، دريغ كه گوسفندي از غيب نرسيد براي ذبح، قلم ني، از نيستان ميرسيد ني در كفم روان، ني خود، نفير داشت، نفس از من بود، نه نغمه، من ميدميدم چون دم زدن دم به دم(علي نصيريان- هزاردستان)
من مثل يه تيكه ابرم كه اگه ببارم، تموم ميشم. (امير قادري – مستند آقاي كيميايي)
رضا کیانیان: نجابت وقتی معنا پیدا میکنه که راه دومی هم وجود داشته باشه. (خانه ای روی آب – بهمن فرمان آرا)
عزت ا… انتظامی: مادرت زن نجیبی بود .
انسان از آن چیزی که بسیار دوست میدارد، خود را جدا میسازد…
تو وجود هر کدوم از ما یه هیتلر هست یه ماندلا! جامعه ست که باعث میشه کدومو بیرون بیاریم. (لانتوری – باران کوثری)
فراشباشی (محمدعلی کشاورز) : عکاس باشی چرا می نمی نوشد؟
عکاس باشی (مهدی هاشمی) : عکاس باشی با نگاتیو مست می شود و با پوزیتیو به هوش می آید. (ناصرالدین شاه آکتور سینما ـ محسن مخملباف)
متن های خواندنی و دیالوگ های زیبا
آقاجونم میگه ترس و نگرانی نمک فلفلِ زندگیه. گاهی وقتا سخت رسیدن مزهی دیگهای داره… حکایت من و تو هم همینه، به هم میرسیم، اما یه کم سخت، یه کم دیر… ولی میرسیم (یک عاشقانه ی ساده – سامان مقدم )
ﻣﻦ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻢ ﺩﻟﻢ می ﺧﻮﺍﺩ ﻛﺴﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﻪ، ﻣﯽ ﺭﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ، ﻛﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؛ ﺩﻝ ﻛﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ﻭﺍﺳﻢ؛ ﻛﺴﯽ ﻣﻨﻮ ﻧﺨﻮﺍﺩ؛ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ .. ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ. (ﮐﻨﻌﺎﻥ – ترانه علیدوستی)
جمشید هاشم پور : حریف قدرش خوبه حتی اگه ضعیفه باشه (واکنش پنجم – تهمینه میلانی)
اگه راستشو میگفتی خیلی بهتر بود. میدونی! واسه یه دروغ کوچولو همه اش باید دروغ بگی .. (دهلیز- رضا عطاران)
شده تا حالا با کسي برخورد کنين که به دلتون بشينه، آره اما به دلشون ننشستم؛ چرا؟؟ چون قبلا يکي به دلشون نشسته بود (گفتگوي مهدي احمدي و هانيه توسلي- شب هاي روشن)
نسرين: اون زنو شوهر جوونن نذار آلوده بشن، ديبا: اونا دلاشون پاکه، نسرين: همه به دستهاي آدم نيگاه ميکنن( گفتگوي عسل بديعي و ابوالفضل پورعرب- دست هاي آلوده)
قدیما با آفتابه عرق می خورد،حالا ” ضای ” والضالین نمازشو ٬قد اتوبانِ قُم میکشه! (رئیس- مسعود کیمیایی)
آنقدر بگيرش تا بگيريش(مهران مديري- توکيو بدون توقف)
مجموعه متن های زیبا و دیالوگ های ماندگار
من به عنوان نماينده تام الاختيار خداوند در اين محله و تمام محله ها، به شما ميگويم که برويد حالتان را بکنيد ولي اسراف نکنيد( پرويز پرستويي- مارمولک)
رفاقت صداقته نه لاپوشوني و بي صداقتي (پرويز فلاحي پور- شب دهم)
آزردمت انگشتک؟ دوست داري آتش از اسلحه بچکاني يا مرکب از قلم نئين؟ خون ميطلبي يا جوهر؟ انگشت کي در اين ميان باشه گران قدرتري، خوشنويس يا تفنگچي؟ (علي نصيريان- هزار دستان)
بابا جون وقتي نبودي نبودنت همه جا بود. (مريلا زارعي- دست هاي خالي)
پرواز اندازه آدمو برملا ميکنه هرچي بالاتر ميري بالا و بالاتر ميري دنيا از ديد تو بزرگتر ميشه و تو از ديد دنيا کوچکتر! (شهاب حسيني- شوق پرواز)
شما مردم رو به حال خودشون بذارين. خودشون ميتونن از آيين هاشون محافظت کنن.( مريلا زارعي- گزارش يک جشن)
حجت به قاضي: من همه زندگي مو باختم. منو از حبس ميترسوني؟ برو از خدا بترس(شهاب حسيني- جدايي نادر از سيمين)
تا حالا فکر ميکردم جواب يه زنه تنهارو کي ميده حالا فکر ميکنم جواب بچه شو 33- دوست خيالي كه واقعا دوستت باشه خيلي بهتر از يه دوست واقعيه كه خيال ميكني دوستته ( امين حيايي- چه کسي امير را کشت)
خدايا من شکايت دارم .من شاکي ام . پس کو رحمانت؟ پس کو رحيمت؟ آخه چرا اينجا؟ چراحالا؟ چرا اينطوري؟ من شکايتمو پيش کي ببرم؟ به کي بگم؟ (علي دهکردي- از کرخه تا راين)
توي اين مملکت، بخل، حسادت و تنگ نظري شغل دوم همه مردمه ( عزت الله انتظامي- خانه اي روي آب)
چرا به بتهاي مرده سنگ بزنم وقتي بتهاي زنده فراوانند ( زنده ياد حسين پناهي – روز واقعه)
مادر مرد از بس که جان ندارد، بيچاره پير شده از بس مرده ( اکبرعبدي – مادر)
پیرمرد(رضا کیانیان): دلت گرفته؟ سرباز(هومن سیدی): آره. پیرمرد(رضا کیانیان): دل همه میگیره, دل داشته باشی میگیره دیگه, اصــلــا دلــي کـه نــگـيـره کــه دل نـيـسـت (یک تکه نان)
عطا: دیدی این “ماشین مسابقهای ها” رو که با سرعت میرن، یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن؟
معصومه: آره ..
عطا: اونجوری دورت بگردم. (قندون جهیزیه – صابر ابر و نگار جواهریان)