جملات جدید و متن های احساسی عاشقانه در وصف پدر و برای تشکرا ز مهر و محبت های پدر را در این بخش مجله آریا قرار داده ایم.
متن و جملات احساسی عاشقانه برای پدر
شانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که میگذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگهایم میدود.
در برابر توفانهای بیرحم زندگی می ایستی؛ آنچنانکه گویی هر روز از گفتوگوی کوهستانها باز می آیی.
لبخند پدرانه ات، تارهای اندوه را از هم میدراند.
تویی که صبوریات، دلهای ناامید را سپیدهدم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر میآید؛
آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجرههای خانه را باران میپاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.
پدرم روزت مبارك
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانهات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
میخواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصههایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخنهای ضرب دیده ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه چیز را فرا میگرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکتهای غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی میریزد.
دلم میخواهد به یکباره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبیات را که نگاه میکنی، یادم میآید که وقت غنچهها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هممعنی، کنار هم چیده شدهاند. یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه السلام است.
پدرمن نبودم و تو بودي،بودشدم و تو تمام بودنت را به پايم ريختي پدر حالاسالهاست كه با بودنت زندگي مي كنم، ببخش كه گاهي انقدرهستي كه نمي بينمت
پدر دستانت را مي بوسم وپيشانيت را،چراغ راه زندگيم بودي و هستي و خواهي بود پدر خاك پايت هستم تا هست ونيست هست.به حرمت شرافتت مي ايستم و تعظيم مي كنم
پدر روزت مبارك
یک پدر
تنها یک پدر نیست
گاهی نان در سفره است
گاهی سقفی بالای سر!
و گاهی جانی برای زندگیست…
پدر سپری است بر ناملایمات روزگار…
پدر فقط تاج سر نیست پدر دنیاست
روز پدر مبارک
جوراب لایق یک مرد نیست…
برایت کفشهایی از جنس طلا هدیه می دهم که لایق مهربانی هایت باشد
تا بپوشی و مردانه قدم برداری چون
نان آور خانه تو هستی
تویی که تکیه گاهى ستون هر خانه ای با وجود توست که پا بر جاست
تا تو نباشی پای هر زنی لنگ است
زندگی با وجود تو قشنگ است
تقدیم به همه پدران عزیز کشورم
جملات احساسی برای پدرم
پدرم راه تمام زندگیست
پدرم دلخوشی همیشگیست
روزت مبارک باباجون
پدر جان
نگاه مهربان و صدای دلنشینت همیشه مرحم دل من در این غربت است
بدان که برای من بهترینی
روز پدر مبارک باد
پدر ای چراغ خونه مرد دریا مرد بارون
با تو زندگی یه باغه بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری دستامو می افتم از پا
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
پدرم تنها کسی است که باعث میشود بدون شک باور کنم، فرشتهها هم میتوانند مرد باشند.
متن زیبا برای پدر
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود
اما زودتر از او به خانه بر می گردد
به سلامتی هرچی پدره . . .
ممکن است شاهزادهام را پیدا کنم اما…
اما پدرم همیشه پادشاه من میماند!
میخواهم برگردم به روزایی که بالاترین نقطهى زمین، شونههای پدرم بود!
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار میشود
اما زودتر از او به خانه بر میگردد
به سلامتی هرچی پدره…
پدر یعنی عشق، آرامش
یعنی گذشت
یعنی باش تا من هم
باشم
دوستت دارم پدرم
فرقی نمی کند چطور بودنش,
دور یا نزدیک بودنش, پیر و جوان بودنش, خندان و اخمو بودنش ..
همین که هست
دلگرمی من را کافیست ….
صدای گامهای پدر به من آرامش میدهد
حتی زمانی که با صدای عصایش همخوانی میکنند
ظـاهـــرش جـــدیست…
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـیاش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است!
بــد قـول نــیـست…
امـــا گرفتار است، با او راه بیا
خــستـه کـه بــاشـد، تــنهـایش بــگــذار،
تودار است
اما صبر کن خودش بعد، حرفهایش را میگوید!
او تمام دنیای من است.
پدر روزت مبارک
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، زبانم چطور میچرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
آنقدر با دستهایت انس گرفتهام که گاهی دلم لک میزند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را میگیری، خیالم راحت میشود؛ میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمیشوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمیکنی…
با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه…
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …
… … … تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …