در این بخش مجموعه شعر کوتاه (اشعار زیبای عاشقانه، شعر کوتاه اسای، اشعار عاشقانه و …) در ومورد عشق، زندگی و … را آماده کرده ایم.

شعر کوتاه و زیبا

زمانی که برای اولین بار دیدمت
از دور همانند فرشته بودی
وقتی نزدیک تر شدم
قلبم بیشتر و بیشتر به تپش افتاد
همان لحظه بود که فهمیدم
بقیه عمرم را عاشق تو خواهم بود
با لمس دستان تو همه زندگی ام دگرگون شد
و اکنون، برای همیشه می خواهم کنارت باشم.


همسر عزیزم
تنها نگاه کردن به چشمانت، لبخند به لب هایم می نشاند
و آغوش گرمت مایه آرامش من است
و با بوسه شیرینت در آسمان ها پرواز می کنم
و با لمس تنت بر فراز ابرها سیر می کنم
وقتی کنار تو هستم
احساس می کنم هر لحظه عاشق می شوم، بارها و بارها


از خاک ، مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم “عشق” زمینیست …

“فاضل نظری”


صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی، یا نامه نمی خوانی!


خودمانیم، خدا هم شاعر بوده ..
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو
از زیر درختان راه می روی،
خدا آن بالا،
لای ابرها نشسته ،
دستهاش را زیر چانه‌ اش زده و
تو را نگاه می کند و
زیر لبش زمزمه می کند:
«رقصی چنین میانه‌ میدانم آرزوست..»


شعر کوتاه و اشعار کوتاه زیبا با موضوع عاشقانه، زندکی و احساسی

مهربان که می شوم
تمام شهر
می فهمند مرا بوسیدی…
“من”
به تمام
آدمهای مهربان دنیا
مشکوکم…!


یا ز آه نیم شب‌، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

“ملک الشعرا بهار”


تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو
چیزی چون تورا
کم داشت

“سهراب سپهری”


شعر کوتاه و اشعار کوتاه زیبا با موضوع عاشقانه، زندکی و احساسی

سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام می کند
شب ها شاعر …


گیرم از چنگ جان به در ببری
گیرم از تن فرار خواهی کرد

عقل من هم فدای چشمهایت
با جنونم چکار خواهی کرد؟


اشعار دو بیتی کوتاه

شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟


تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها


در چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند


شعر کوتاه و اشعار کوتاه زیبا با موضوع عاشقانه، زندکی و احساسی

پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛
من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!

“اوحدی”


گاهی میان مردم، در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست فراموش می‌کنم …

فریدون مشیری


ما را که “تو” منظوری خاطر نرود جایی!


یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان مست ترم کن

“حسین منزوی”


از پریدن‌های رنگ و از تپیدن‌های دل
عاشق بیچاره هرجا هست رسوا می‌شود …


ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺒﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ نمیشوﺩ !


شعر کوتاه و اشعار کوتاه زیبا با موضوع عاشقانه، زندکی و احساسی

خنده ات طرح لطیفیست که دیدن دارد
ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

فارغ از گلّه و گرگ است شبان عاشق
چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد

شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته
بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد

“کاظم بهمنی”


من در تو گریزان شدم از فتنه خویش
من آن توام مرا به من باز مده

“مولانا”


اشعار کوتاه زیبا

این سینه پرمشغله از مکتب اوست
و امروز که بیمار شدم از تب اوست

پرهیز کنم ز هرچه فرمود طبیب
جز از می و شکری که آن از لب اوست

مولانا


آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند
من کافر همه شب با تو به آغوش کشم

“خواجوی کرمانی”


می بوسمت …

خدا را چه دیدی شاید دیوانگی مان مسری باشد


صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید


گفتم که پر از عطر بهاری بانو

خب حرف بزن گاه گداری بانو

گفتی به خدا حرف ندارم آقا

گفتم به خدا حرف نداری بانو


گفته بودی که چرا محو تماشای منی

آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی


امروز

بیشتر از هر روز دیگری دوستت دارم

دست خودم نیست جمعه‌ها عاشق‌ترم!

مخصوصا اگر

چشم در چشم تو

از خواب بیدار شوم…


به جان جوشم که جویای تو باشم

خسی بر موج دریای تو باشم

تمام آرزوهای منی، کاش

یکی از آرزوهای تو باشم


ای خوشا روزاکه ما معشوق را مهمان کنیم

دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم


مبادا
چند ساعت ديرتر به زندگی كردن فكر كنيد
بايد تاخت
بايد زد به سيم آخر
بايد دل به دريا زد
بايد كرد آن كاری را كه بايد
بايد خواست تا بشود …
هيچ چيز در اين زندگی
آنقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشود …
هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه رَد نشود
هيچ چيز آنقدر بد نيست كه خوب نشود


شعر کوتاه ادبی درباره زندگی

زندگی فهم نفهمیدن‌هاست
آسمان، نور، خدا،
عشق، سعادت، با ماست
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من
وزن رضایتمندی‌ست


به زندگی با چشمانی بازیگوش بنگر.
جدی نباش.
جدیت همانند نابینایی است.
وانمود نکن که متفکر یا فیلسوف هستی.
به سادگی، انسان باش.
کائنات تمام شور و شعف‌اش را
به سوی تو سرازیر می‌کند
ولی تو با جدیت مسخره‌ات
نمی‌توانی دریچه دلت را
به روی این شور و شعف باز کنی.


میگن زندگی همیشه سخت ترین جنگ هاش رو
تقدیم قوی ترین سربازهاش می کنه…
ولی من دلم نمی خواست یک سرباز قوی باشم،
دلم می خواست یک گل فروشِ عاشق باشم،
سر کوچه ای که تو توش زندگی می کنی!


شعر کوتاه درباره ی زندگی از سهراب

زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز ،پر از بودن توست


اندر دل من درون و بیرون همه او است

اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

مولانا


شعر کوتاه رمانتیک

بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن

خسته تر از آنم که بگویم به چه علّت

یاسر قنبرلو


شعر کوتاه غمگین

ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای

چون دیگران بخند به غم های ما توهم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد

چشم انتظار باش در این ماجرا توهم

فاضل نظری


اشعار ادبی و زیبا

‌آه….
که در
فراق او

هر قدمی است
آتشی…..


جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است

فردوسی


مثل درختی که
به سوی آفتاب قد می‌ کشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهشِ تو

احمد شاملو


زندگی همیشه تازه ست
زندگی هرگز تکرار نمیشه
فقط هرروز نو میشه، هر لحظه نو
از امروز قدم به لحظه نو بگذار و تازگی رو تجربه کن…


‏زندگی مثل آرایشگاه رفتنه
تو بهش میگی چی میخوای اما اون هر کاری دلش میخواد میکنه


شعر نو کوتاه درباره قدر دانستن زندگی

نمیشه به زندگی
روزهای بیشتری اضافه کرد
ولی میشه به روزهامون
زندگی بیشتری ببخشیم
حـالِ‌ خـوب نصیب لحظه‌هاتون