در این بخش مجموعه از اشعار زیبا در مورد باران و زمستان را با عکس نوشته های زیبای احساسی ارائه کرده ایم.
اشعار زیبای باران و زمستان
وای باران باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سر بی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست(حمید مصدق)
من نمی گویم در این عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش چو خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران
مثل مروارید باش
برای چشمهایم
نماز باران بخوان
بغض کرده
ابری ست
اما نمیبارد
وای، باران
باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟(حمید مصدق)
جملات و شعر باران
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد، از شوق
اگر نبارد، از دلتنگی(سیدعلی میرافضلی)
باران
یا
دوش آب،
چه فرقی میکند؟!
وقتی عاشقی
زیر هیچ کدام
آواز نخواند(مژگان عباسلو)
چترها در باران
قارچهای متحرک هستندو من،
از خوش بینی
سبدی ساختهام
پیش پایمتردید،
سنگِ هشداری ست که به من میگوید:
قارچها اغلب سمی هستند(عمران صلاحی)
چترهای آسمانیمان را باز کنیم
خدا میبارد بر کوه
ابرها بر شانههای کوه سنگینی میکنند
آنان را تا نزد آلاچیقهای خود راه دهیمدارد باران میبارد
(احمد عزیزی)
زلف تو خیس و تنت سرد و هوا بارانی
شاید این مردِ پر از درد نمیخواست بداند که هنوز
سفر از خاطرهها آسان نیست،
موج دریای غمت طوفانی است
و در این راه، از این موج گذر باید کرد
صبر باید میکرد،موج دریای غمت رام شود، شاید آرام شود
(آرش منتظری)
متن احساسی باران
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارمشوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردنحکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم(محمد شمس لنگرودی)
دست تو و یک غروب آبان کافی ست
حالا که دلم گرفته، باران کافی ستمثل دوقلوهای به هم چسبیده!
یک چتر، برای هر دوتامان کافی ست(مریم پیله ور)
غصه میسوزد مرا، باران ببار
کوچه میخواند تو را، باران ببارابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا، باران ببارخاک اینجا تشنه دلتنگی است
آسمان را کن رها، باران ببارباغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما، باران ببار
خوشا هر باغ را، بارانی از سبز
خوشا هر دشت را، دامانی از سبزبرای هر دریچه، سهمی از نور
لب هر پنجره، گلدانی از سبز(قیصر امین پور)
گاهی ممکن است یادت برود
دانههایت را کجا کاشتهای
باران به تو خواهد گفت
بگذار تا ببارد
جملات و شعر در مورد باران و زمستان
چشمهایم را میبندم
باران؛
شنیدنیستمحمدرضا واحدی
انگار که حسِّ سبزبودن دارند
در این باران
چراغ قرمزها هم
چراغها زیر باران
روزهای بارانی را، سخت میگرفت
مردی که خود را
از چتر
به دار آویخت
مردی که خود را از چتر به دار آویختسیدصدرالدین انصاری زاده