در این مطلب آریا مگ جملات و متن های فاز سنگین و تیکه دار مفهومی رمانتیک و عاشقانه را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.

متن و جملات فاز سنگین عاشقانه

خودت را جای زنی بگذار
که به وقت پریشانی یک رابطه
بلند می‌گوید
همه مردها مثل همند
دلگیر نشو
اگر از کسی ضربه می‌خوردی که برایت
جای همه بود،
تو هم همین را می‌گفتی…
فرید صارمی


‏بعضی دوستت دارم‌ها بی‌فایده است مثل موفق باشید‌های آخر برگه‌های امتحانی.


من پریشان‌تر از آنم
که تو می‌پنداری…
شده آیا ته یک شعر؛ ترک برداری؟
فاضل نظری


و عشق چیست؟
جز اینکه سال‌ها هر شب
کنار بالش خود، قبل خواب گریه کنی…؟!
سعید صاحی‌علم


جملات فاز سنگین عاشقانه زیبا با متن کوتاه تیکه دار و مفهومی رمانتیک

وداع کردی و گفتی که باز می‌گردی
چقدر لحن تو وقت دروغ شیرین است!
فاضل نظری


دردهای تو آزارم می‌دهد و غم تو اندوهگینم می‌سازد خوب من. به من بگو روزی که می‌دانم لب‌هایت نمی‌خندد، چگونه شادی را به قلبت بازگردانم؟


جملات مفهومی عاشقانه

و عمق عشق
هیچ‌گاه شناخته نمی‌شود
مگر در زمان فراق!
جبران خلیل جبران


تو دیگر
برای من
مثل آخرین
درخواست یک اعدامی هستی
شدن یا نشدنت
کمکی به زندگی‌ام نخواهد کرد
آزاد نوروزی


یه جایی دلت می‌خواد دستشو بکشی. نگهش داری. صورتش رو میون دستات محکم بگیری بگی: ببین، من دوستت دارم.


همه کسانی که مرا می‌شناسند
می‌دانند که من، آدم حسودی هستم!
و همه کسانی که تو را می‌شناسند …
لعنت به همه کسانی که تو را می‌شناسند!
نزار قبانی


نشسته‌ای توی سینه‌ام
مثل تیر چند پر!
نه می‌شود درت آورد
نه گذاشت که بمانی …
رضا کاظمی


من کسی هستم که وقتی یک نفر را «دوست داشته باشم» برای بقیه «نماز میت می‌خوانم».


جای پاهای مرا هم
برف پوشاندست
در یادت …


متن مفهومی عاشقانه سنگین

قلب من امروز
بر اشک‌های دیشب خود می‌خندد
مانند درختی خیس
که پس از عبور باران می‌درخشد …


تو مرا بهتر می‌شناسی. وقتی لبخند می‌زنم یعنی دریاچه‌ای آرام در صبح‌ام، یعنی آنقدر دوستت دارم که هیچ سنگریزه‌ای خوشبختی‌ام را به هم نمی‌زند.


می‌پسندم پائیز را
که معافم می‌کند از پنهان کردن
دردی که در صدایم می‌پیچد
و اشکی که در نگاهم می‌چرخد …
و به همه می‌گویم:
سرما خورده‌ام …


بی حرارت عشق من
رویاهای تو مردنیست …
من تمام ابعاد توام
زاویه‌ها و دایره‌هایت
روزی که به دشت سینه‌ام بیایی
از بند رسته‌ای …
نزار قبانی


من بودم
و من هزارها تن بودم
زشت و زیبا،
سیاه و روشن بودم
تو هیچ نبودی و نمی‌دانستی
در آینه،
این خود شما، من بودم…


می‌خواستم کمی فقط کمی دوستت داشته باشم. از دستم در رفت، عاشقت شدم.


به یاد آوردن
شاید
رنجبارترین شیوه
از یاد بردن باشد
و شاید
مهرورزانه‌ترین شیوه
تلطیف
همین عذاب
اریش فرید


و سرانجام عکست را یافتم
در پیراهن چهارخانه‌ات
چهارخانه‌ها به پنجره‌‌های زندانت می‌مانست
که به بیرون نگاه کرده‌ای…
شمس لنگردودی


در صفحه شطرنج زندگیم تمام مهره‌هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم: «شاهِ دلم دوستت دارم». تو را من باقلب دوست دارم نه با حرف. ۳۰ ثانیه زمان کمی نیست ۱۰۰ بار می‌شود پلک زد ۶۰ بار می‌شود گفت: «دوستت دارم».


هر روز با شوق دیدنت چشم می‌گشایم و وقتی تو را در کنارم می‌بینم دوست دارم که بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد.


ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ. ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ.


دوست داشتنت بوی باران می‌دهد. همان قدر بی‌مقدمه، همان قدر بی‌دغدغه. فقط یادت باشد مثل باران مرا بی‌واسطه دوست داشته باشی.


دوستت داشتم، دوستت دارم و دوستت خواهم داشت. از آن دوستت دارم‌ها که کسی نمی‌داند، که کسی نمی‌تواند، که کسی بلد نیست.


آیا دوباره من
از پله‌های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب،
که در پشت بام خانه قدم می‌زند
سلام بگویم؟
فروغ فرخزاد


بعضی اتفاق‌ها هستند برای نیفتادن. مثل افتادن تو از چشم‌های من.