جملات کپشن عاشقانه و زیبای احساسی با متن های کوتاه رمانتیک برای گذاشتن زیر عکس عاشقانه اینستاگرام را در این مطلب آریا مگ قرار داده ایم.

جملات ویژه کپشن عاشقانه احساسی

یک فنجان یادت کافیست تا باران بند نیاید..

تا صبح پشتِ پنجره بنشیند و انگشتش را جلوی دهانش بگیرد رو به گنجشک ها که:

هیس!! آرام بگیرید اینجا کسی توی فنجانش ماه را دارد هنوز.. .


اگه یه دختر فوق العاده باشه، بدست آوردنش راحت نیست اگه راحت باشه پس فوق العاده نیست! اگه ارزشش رو داشته باشه تو ازش دست نمیکشی، اگه دست بکشی، تو ارزشش رو نداشتی! .


گاهی کارهایی غیر از کارهای همیشگی در زندگی مشترکتان انجام دهید… همین که روال همیشگی زندگیتان کمی دستخوش تغییر شود حس امید را به زندگیتان برمیگرداند .


بیرون آمدن از رابطه اى که همیشه پَسِت زدن تورو نخواستن شخصیتت رو خورد کردن اسمش “پیروزیِ” عشقیه نه “شکستِ” عشقى! .


دوست دارم یک نیمه شب که برایت می نویسم ؛ از خواب بپری غُرغُرِ بویِ سیگارم را بزنی تلوتلو بخوری و بیایی بالایِ سرم یک کام از سیگار نیم کشیده ام بگیری و مرا خالقِ هزار شعرِ ناب کنی … نرم تکیه بزنی به صندلی و موهایِ به هم ریخته ات را صاف کنی آرام درِ گوشم بگویی؛ -بس است هر چه از من نوشتی کمی از بوسه بنویس!- .


خودمانیم… خدا هم شاعر بوده! حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو از زیر درختان راه میروی خدا آن بالا لای ابرها نشسته دستهاش را زیر چانه اش زده و تو را نگاه میکند! و زیر لبش زمزمه میکند: رقصی چنین میانه میدانم آرزوست .


تو بزرگ بودی و هر گودالی که برایت کندم در تو دفن شد… بعد از تو هرکه عاشقم شد دلش به حالم سوخت دستانم را گرفت و باهم به دنبال تو گشتیم…


نه چشم هایم به رنگِ دریاست ، و نه از تمامِ دخترانِ این شهر زیباترم .. اما دلبر ، نگاهم شبیه دختر بچه ای است که از میانِ تمامِ عروسک های دور و برش یکی را دیوانه وار دوست می دارد.. حق با توست جانا ؛ معشوقه خوبی نیستم نه به رنگِ موهایم فکر می‌ کنم ، نه کفش هایِ پاشنه بلندِ زنانه می پوشم ! و نه به دنبالِ پرسه زدن در مغازه هایِ تهرانم تنها دست هایِ تو برای یک عمر خیابان‌ گردی ، برایم کفایت میکند. . .


انتظار براى رسیدن روز خوبى که فقط تو قصه ها اومده، مثل این میمونه که تشنه باشى و تو برهوت سراب ببینى و خوشحال بشى … امید داشتن به روشنایى بد نیست ، ولى اینو باید قبول کنى ، که همه ى هستى تاریکه ، فقط چند ساعت خورشید روشنش میکنه …


جملات خاص عاشقانه کوتاه برای کپشن

از یک جایی به بعد دلت می خواهد همه چیز را واگذار کنی ، نامه یِ استعفایت را رویِ میزِ دنیا بگذاری ، کیفَت را برداری و به دورترین جایی که می شناسی بروی .. چای بنوشی ، سیگارت را دود کنی و به هیچ چیز فکر نکنی! از یک جایی به بعد ، دلت می خواهد خودت باشی ! تنها خودت و حافظه ای که هیچ کس را به خاطر نمی آورد!!!


به خودت که میای میبینی چهرت افتاده دیگ مثل قبل نمیخندی حس هات یجورایی گنگ و نامعلوم شدن و هیچ چیز مثل قبل نیست برات! گریه میکنی دست خودت نیست انگار که پای احساست رو از ریشه بریدن اونجاس که یه آه از ته دل میکشی تازه میفهمی اون که الان پیش تو نیست! چقدر بیرحم بود باهات بعد از اون دیگ خودت رو دوست داری… به خودت اعتماد میکنی نه هیچ کس دیگه ای… فقط خودت! .


بیا دیوونه باشیم بین این همه روزمرگى بیا انقدر زود اداى آدم بزرگا رو در نیاریم از سرنوشت و زندگى غصمون نگیره نذاریم اشکمون رو در بیاره بیا قوى باشیم امید باشیم توى این ناامیدیا نور باشیم بین این تاریکیا بیا خودمون باشیم نترسیم از جیغ زدن و خنده هاى بلند احساسمون رو نشون بدیم حتى اگه لازمه وسط خیابون همو بغل کنیم, ببوسیم بیا لحظه هاى خوبو واسه حرف مردم از دست ندیم بذار بگن دیوونه ست آخه تو این روزا چى بهتره از دیوونه بودن؟


نمى خواهم فراموشم کنى این بار که ببینمت خودم را مى آویزم به آینه ى ماشین هر لحظه در خیالت تاب بخورم مى روم لا به لاى موهایت پنهان مى شوم خودم را مى گذارم توى جیب هایت عشق را در دستانت مى کارم مثل پیچک مى پیچم به تمام تنت نامم را سنجاق میکنم روى سینه ات جوهر خودکارت مى شوم که حتى ناخوآگاهت مرا بنویسد مى خواهم کنار تو باشم در تو باشم اصلا مى خواهم خودِ تو باشم بیا بیا تا این بار به شانه هایت بوسه بزنم و به جاى پیراهنت تمام هستى ام را تنت کنم.


جملات زیبا برای کپشن عاشقانه

گاهی دلت میخواهد از دید بعضی آدم ها پنهان بمانی آدم هایی که مدام در زندگی ات سرک می کشند و با ژست صمیمیت داشته هایت را می شمرند احساساتت را خط کشی می کنند اشتباهاتت را سرزنش می کنند به چیزهایی که خود ندارند حسادت می کنند دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آن را بزرگ و بزرگتر می کنند و هر کاری که لازم باشد می کنند تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند فریب ظاهرشان را نخور این آدم ها ” آینه ” نیستند، ” شیشه خرده ” اند .


زمستان سرد است، سوز دارد… ولی چه کسی میداند شاید این سرما باعث شود دو نفر محکم تر دست هم را بگیرند!! هوای همدیگر را بیشتر داشته باشند که مبادا سرما بخورند… زمستان با تمام سوز و سرمایش بهترین فصل برای دلبری وناز کردن است… یک لحظه تصور کن لرزه به تنت افتاده؛ سریع پالتویش را روی دوشت بیندازد یا که نه دستت را بگیرد بچپاند داخل جیبش… برای تک تکشان میشود ساعت ها دلت قنج برود و لبخندی به پهنای صورت زد.


کی می‌دونه چند نفر، چند شب، تنهاییشون رو روی تن خیابونا ریختن؟ کی می‌دونه خیابونا بغض چند نفر رو دیدن و به روی خودشون نیاوردن؟ کی می‌دونه این خیابونا چند نفر رو دیدن که رفتن و هیچوقت نرسیدن؟ من مطمئنم که آدم باید یه نفر رو برای نرسیدن داشته باشه، که از حجم نبودنش به خیابون بزنه، به جاش قهوه سفارش بده، دونه به دونه خاطراتش رو مرور کنه و با هر اشکی که می‌ریزه، از مازوخیسم دوست‌داشتنیش لذت ببره.


مدت هاست می خواهم بگویم دوستش دارم! اما… شما که غریبه نیستید ، رویش را ندارم ؛ شرم می کنم! می ترسم بگویم بودنت حالم را خوب می کند ؛ صدایت… زیباترین آهنگ شب هایم می شود! می ترسم بگویم او هم ماندنی نباشد ؛ آدم ها را که می شناسی! تا بوی دوست داشتن به مشامشان می رسد هوای رفتن به سرشان می زند …


متن ادبی عاشقانه کپشن

 خیابان پرهمهمه اطرافم زوزه می کشید بلند و باریک،  سخت عزادار و با دردی پرشکوه زنی از کنارم گذشت ، با دستانی دل‌ا‌‌نگیز ریسه‌ی گلهای دامنش را بلند می‌‌کرد و موزون تکان می‌داد چالاک و شریف با ساق‌‌های تندیس‌وارش و من در هم کوفته و لایعقل می‌نوشیدم از چشم‌هایش، آسمانِ کبودی را که توفان به‌پا می‌‌کرد لطفی که سِحر می‌کرد و لذتی که از پای درمی‌آورد  یک آذرخش و دیگر شب! زیباییِ درگریز که نگاهش ناگاه دوباره متولدم کرد آیا دیگر نخواهمت دید در فراسوی زمان؟ جایی دیگر، بسیار دور، بسیار دیر، هرگز شاید چرا که نمی‌دانم به‌کجا می‌گریزی و تو نیز نمی‌دانی من کجا می‌روم آه! تویی که دوستت می‌داشتم، آه! تویی که می‌دانستی