متن و جملات کوتاه در مورد طبیعت برای بخش کپشن و استوری را در این مطلب آریا مگ آماده کرده ایم.

جملات استوری و کپشن طبیعت

طبیعت مهربان ترین دوست ما و بهترین منتقد علم تجربی است، اگر تنها اجازه دهیم اطلاعیه هایش بی طرفانه وارد ذهنمان شود.


وقتی کسی تو را میرنجاند؛
ناراحت نشو،
این قانون طبیعت است،
که درختی که ؛
شیرین ترین میوه ها رادارد،
بیشترین سنگها را میخورد….


در طبیعت که قدم می زنی، می فهمی که خداوند چقدر کنترل همه ی امور در دستش است. به قول همان مثل معروف که میگوید برگی از به اذن خداوند روی زمین نمی افتد، اگر به دور و اطرافت نگاه کنی، می بینی که همه چیز طبق یک سیستم خاص پیش می روند. درختان آرام آرام، شکوفه داده و سپس به بار می نشینند؛ هوا گرم بوده و کم کم شور و حال هوای زمستانی خود را نشان می دهد و … . در همه ی اینها نشانه هایی از قدرت خداوند نهفته است. کاش ما هم بدانیم که اگر خداوند به همه ی اینها نظارت می کند، پس قطعا زندگی ما که روح او در وجودمان نهادینه شده است هم برایش اهمیت دارد و هیچ وقت ما را وا نمی گذارد. پس کاش تنها به او توکل کنیم و برای اجابت خواسته هایمان به دنبال غیر از خدا نرویم.


متن زیبا در مورد طبیعت

آمیختن طبیعی رنگ ها چون پیوند عاشقانه انسان ها زیباست

رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد

چنانکه آسمان زمین را

و از این پیوند ،درخت و سبزه و گل و گیاه و دریاچه و جویبار پدید می آید

نقاش همچون باد بر رنگ های گزیده خویش می وزد

و از این وزش بر دریای کوچک رنگ ، موج ها و حباب ها پدید می آید

و دشت و صحرا و برف و بوران و طوفان نقش می شود

چنانکه در طبیعت

نقاش نقطه ای از رنگ را همچون موج وسعت می دهد

و چشمی پدیدار می شود، چشمی بر آسمان کویر

چشمی در زیر زمین

چشمی بر لب دریا

و یا چشمی که چون خورشید از زمین می روید …


کپشن زیبا در مورد طبیعت

«من در طبیعت وحشی، احساس ارزشمند و آشنایی را درک کرده‌ام که در خیابان‌ها و دهکده‌ها هرگز به ‌آن دست نیافته‌ام. در دشت‌های آرام، به ‌ویژه در مرزهای افق دوردست، انسان شاهد دل‌انگیزترین و باشکوه‌ترین زیبایی‌ها که با سرشت او همگون است، می‌باشد.»


طبیعت را دوست دارم…
چون رنگ طبیعی خودش را دارد…


متن کوتاه استوری طبیعت

هنرمند عاشق طبیعت است و به‌ همین جهت، هم برده و هم ارباب آن است.


آن‌ جا که طبیعت توقف می‌ کند، هنر آغاز می‌ شود
آن‌ که انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را می‌ شناسد
نه طبیعت را
و نه زندگی را.


دریا را بو کن
آسمان را حس کن
بگذار روحت در طبیعت به پرواز در آید …


بگذار باران تو را ببوسد. بگذار باران با قطرات نقره ای بر روی سرت بکوبد. بگذار باران برای تو لالایی بخواند. امروز من از قدم زدن با درختان قد کشیده ام …


طبیعت مادر است، مادر هر آن چه که از زیبایی و عشق دیده ایم و ندیده ایم، مادر هر آن چه از خیر و برکت می دانیم و نمی دانیم، مادر خوبی و هر تصوری که می توان از خوبی در ذهن نگاشت یا تصورش را هم نتوان کرد.