مجموعه ای از اشعار کوتاه و زیبای هوشنگ ابتهاج با عکس نوشته هایی از اشعر عاشقانه این شاعر را آماده کرده ایم.
عکس نوشته و اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج
هر نفس عشق می کشد ما را
همچنین عاشقیم تا نفسیست
آستین بر جهان برافشانم
گر به دامان دوست دسترسیست
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
سر زلف تو کو ؟ مشک ترم کو ؟
لب نوشت ، شراب و شکرم کو ؟
کجا شد ناز اندامت ؟ کجا شد ؟
دریغا ، شاخه ی نیلوفرم کو ؟
تا آینه رفتم
که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
محتاج یک کرشمه ام ای مایهٔ امید
این عشق را ز آفت حِرمان نگاه دار
ما با امید صبح وصال تو زنده ایم
ما را ز هول این شب هجران نگاه دار
غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی، نتوان کشید باری
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست
اشعار زیبای هوشنگ ابتهاج
به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته
من این چنگ حزین را می شناسم
دریغا عشق من ، عشق شکسته
در عشق خوشا مرگ که این بودنِ ناب است
وقتی همه بودن ما جز هوسی نیست …
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره، تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست …
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا
نمیشود!
در روی من مخند!
شیرینی نگاه تو بر من حرام باد!
بر من حرام باد از این پس شراب و عشق!
بر من حرام باد تپشهای قلب شاد!
عکس پروفایل از اشعار هوشنگ ابتهاج
شاهد سرمدی تویی
وین دل سالخوردِ منعشق هزار ساله را
بر تو گواه می کند ….