در این بخش مجموعه ای از اشعار زیبا برای نوشتن یادگاری و مقدمه یادگار نوشتن را ارائه کرده ایم.

شعر زیبا برای نوشتن یادگاری

بر تک درخت مانده بر این کوه نا امیدی ….

می خواهم یادگاری بنویسم ….

تا اگر روزی از این یاد گذر کردی ….

قلبی ببینی که تیری آن را شکافته ….

تاریخش را هم ببین ….

زمان مرگم است


و همه فراموش خواهند کرد
که من در تمام عمرم
تنها دو بار شاعر شدم
یک بار با دیدن تو
بار دیگر با ندیدن ات


شعر برای یادگاری نوشتن

هـــر گــــاه بـه تــو فـــکـر مـــیــکـنم ..

حـــواســم از هــمه چــیز پــرت مــیشود ..

و مـــن چـه روز هـای بــیهوده ای را ســپری مــیـکنم ..

بـا بــیسـت و چـهار سـاعـت حـواس پـرتی


بزمانه یادگاری چو سخن نباشد ای (فیض)

برسان سخن بجائی که دگر سخن نماند


دلجوی تر از شکر شکاری مشناس

بهتر ز سخن تو یادگاری مشناس


گرچه زیر پای گردی پست او

یادگاری بایدت از دست او


شعر برای یادگاری نوشتن

اگر تو یاد گیری حرف عطار

بست این باد دایم یادگاری


به رسم ِ یادگاری، عاشقانه زیر ِ شعرت را

تو هم مانند ِ من با بغض امضا کرده ای هرگز؟


اشعار برای نوشتن یادگاری

تو آمدی و ساده ترین سلام را

همراه یادگاری هایت کردی و با پاک ترین

لبخند وجودم را به اسارت گرفتی.

تو آمدی و عمیق ترین نگاه را

از میان چشمان دریایی ات بر ساحل قلبم نشاندی

و زیباترین خاطرات را زنده کردی.

تو آمدی و گرمی حضوری خورشید وار را

بر طلوع آرزوهایم هک کردی…


شعر برای یادگاری نوشتن

از اون همه روزای عاشقونه

از اون همه حرفای بی بهونه

چی مونده جز این همه یادگاری

انگشتر و اتاق و قاب خالی

هق هق گریه هایه من صدایم

سرخیه چشمان ترم گواهم

نگاه نازنینتو ندارم

نیستی که من دلو برات بیارم


چی برام مونده از تو

فقط یه نامه یادگاری

توئی که با من غریبی،

تویی که دوستم نداری

چی ازم مونده به جز غم،

که اونم حبسه توسینه

که ازت یه یادگاره،

دیگه حتی چشمام نمی بینه


دست های تو

یادگاری هایی شگفت انگیزند

از سکونت ماه بر خاک

وقتی زندگی تاریک می شود

به دست های تو فکر می کنم

وقتی کارها گره می خورند

درها باز نمی شوند

به دست های تو فکر می کنم


شعر برای یادگاری نوشتن

باشه پیشم یادگاری

اون نگاهت که حروم شد

تویه لحظه جدایی

یه بهار ناتموم شد

باشه چشمات مال آفتاب

من شب سیاه دردم

رسیدی روزی به خورشید

برسون سلام سردم