گلچین اشعار زیبای عاشقانه تبریک ولادت امام زمان (عج) و تبریک نیمه شعبان را در این بخش از مجله آریا گردآوری کرده ایم.
اشعار ویژه نیمه شعبان و ولادت حضرت مهدی (عج)
اللهم عجل الولیک الفرج
کسی میآید
کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته
شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد
و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی
به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته
ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را
درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن
بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را
ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا می گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان
ز هر سو می دمد صدگونه نور آهسته آهسته
به سر میآید این دوران تلخ انتظار آخر
و ناجی می کند اینجا ظهور آهسته آهسته
ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن
که او مردانه می یابد حضور آهسته آهسته
اللهم عجل الولیک الفرج
صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد
عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
مى كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل
كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد
وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
شهسواريست كه با صولت و بازوى على
از پى كشتن كفار به ميدان آمد
مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن
پى آرامش دلهاى پريشان آمد
آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو على بن حسين
سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد
علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
چون رضا تا كه كند از رنگ علوم
وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد
منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد
هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگار حسن عسگرى پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد شه اقليم وجود
كه بفرمانده ى عالم امكان آمد
طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن
پى تبريك چنين شاد و غزلخوان آمد
اشعار تبریک نیمه شعبان
بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب نی و بربط كه آمد نیمه شعبان
قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد
بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب نی و بربط كه آمد نیمه شعبان
قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد
چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت یزدان
تولد یافت مولودی ز امر قادر یكتا
كه از نور جمال او جهان شد روضه رضوان
خطش مشكین و لب غنچه، رخش زیبا قدش فتنه
چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان
زچشم و روی نیكویش توانم اینقدر گویم
كه رویش قبلهی دلها و چشمش چشمهی حیوان
زلطف و رحمتش باشد، زبان الكن، قلم عاجز
چه لطفی، لطف بیمنت، چه یاری،یاور یاران
بگو از من تو ای ساقی بآن سرو سهی بالا
توئی آقا، توئی مولا، بخلق عالم امكان
بجانم او بود، جانانكه جان عالمش قربان
بدردم او بود درمان، چه دردی، درد بیدرمان
توئی سرور، توئی رهبر، توئی نوباوه حیدر
توئی سلطان بحر و برّ، ولی حضرت سبحان
توئی لطف و توئی جود و توئی رحم و توئی رحمت
توئی دریای بخشایش، توئی فیض و توئی احسان
توئی علم و توئی عالم، توئی حلم و توئی دانش
توئی دُرّ و توئی گوهر، توئی لؤلؤ توئی مرجان
توئی محرم، توئی همدم، توئی فخر بنی آدم
توئی یار و توئی یاور، توئی غمخوار غمخواران
تویئ شاخص، توئی شامخ، توئی شافع، توئی راكع
توئی قائم، توئی غائب، توئی پیدا، توئی پنهان
بود مهدی تو را نام و بود شهرت تو را هادی
توئی مهر و توئی ماه و توئی خورشید نور افشان
توئی عدل و توئی عادل، توئی عقل و توئی عاقل
توئی فضل و توئی فاضل، توئی شاهنشه خوبان
كلام نغز و دلجویت بود شیرین و روح افزا
چرا؟ چونكه توئی ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن
ز درد انتظارت جای اشك از دیده خونبارم
شتابی كن كه رفت ای شه زكف دین و زدل ایمان
ترا از جان و دل چا كرد و صد عیسی، دو صد موسی
كنیز درگهت حور و فلك عبد و ملك دربان
زبان را جای گویایی نباشد بهر ژولیده
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
بیقرار تؤام و در دل تنگم گِلههاست
آه! بیتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
بیتو هر لحظه مرا، بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گُسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
دیدنت آرزوی روز و شب چلچلههاست
باز میپرسم از آن مسئلة دوری و عشق
و ظهور تو جواب همة مسألههاست
صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد
عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
مى كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل
كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد
وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
شهسواريست كه با صولت و بازوى على
از پى كشتن كفار به ميدان آمد
مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن
پى آرامش دلهاى پريشان آمد
آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو على بن حسين
سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد
علم باقر همه در اوست كه با مشعل علم
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
چون رضا تا كه كند از رنگ علوم
وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد
منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد
هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگار حسن عسگرى پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد شه اقليم وجود
كه بفرمانده ى عالم امكان آمد
طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن
پى تبريك چنين شاد و غزلخوان آمد
ای باغبـــان در گلستان ، گل را چــــــرا پنهان کنی
چـــــون ما اسیر آن گلیم ، از ما چـرا پنهان کنــــیآن گــــل دهد بــــوی خدا ، از ما چــــراباشد جـــدا
بـــــــوی خدا را ای خدا ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــی
در انتــظارش عالمی ،حیـــران ســــرگردان هـــمی
آن آیــــت مخزون را ، دیگـــر چـــــرا پنهــــان کـــنیظلــــم ستم غـــوغـــا کند ، دنیـا پـــــر از بلوا کنــــد
درپرده ی غیبت دگر ، منجی چـــرا پنهــــان کنــــیای آگـــه از ســـــر وعلن ، ای خالق لــــــوح قلــــم
عمرم به پایان شد دگــر ، مهــدی چرا پنهان کنـــیمستضعفان داده ای ، خـــود وعده ی مــلک زمیـــن
آن وعده ی مستضعفان ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــیشد نیمه ی شعبان ز نــو ، دل انتظار مــــــاه نـــــو
این ماه را در پشت ابــر ، دیگر چــــرا پنهان کنــــیاو مکه هست و او مـنا ، هم سعی باشد هم صفا
اوزم زمــــزم بی انتها ، زمـــــزم چرا پنهـان کنــــیهر جمعه ندبه ســر دهیم ، با یاد مهدی سـردهیم
هستیم بی مـــولا خدا ، مـــولا چرا پنهان کنــــی