در این بخش گلچینی از جوک های مودبانه و ادبی که می توانید در هر جایی و برای هر کسی تعریف کنید را گردآوری کرده ایم و امیدواریم این لطیفه های با حال و خنده دار مورد توجه شما قرار بگیرد.
جوک های با حال مودبانه ادبی
ﺳﻪ ﺗﺎ اسکول ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﯾﮏ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﺑﺒﺮﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﯿﺸﻢ
ﺗﻮ ﻃﺒﻘﻪ 5 ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺧﺒﺮﺑﺪ میگن اول خبر خوب بگو و بعد خبر بد.
میگه: ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ اینکه 1 ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﺧﺒﺮ ﺑﺪ: ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ!
لطیفه های خنده دار و مودب و کوتاه
تو ﺟﺎﺩﻩ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ…
دختر فضوله ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ
ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺮﯾد ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ همسرشم!!
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
ﺍﻻﻍ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ…!!
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺷﺪﯾﺪ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻦ!!
الاغه هم از شدت خوشحالی زنده شده میگه من زنمو میخوام!
یکی مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!
یه روز یه نفر کاغذی پیدا میکنه که روش یه شماره تلفن نوشته بود. زنگ میزنه به همون شماره و میگه: آقا من شماره تون رو پیدا کردم آدرس بدید بیارم خدمتتون!
محصولی از هند
معلم به شاگرد: اون چه نوشیدنیه که ازهندوستان میاد؟شاگرد:قویا اعلام میکنم که نمیدونم.
معلم : خیلی ساده است . معمولا با شکر از فروشگاه میخرین.
شاگرد:آقا ما معمولا شکرمون رو نمیخریم . از همسایه بغلی میگیریم.
ماهیگیری بیاموزید
اگر به کسی ماهی بدهید، برای یک روز او را سیر کردهاید.اگر به کسی ماهیگیری یاد بدهید، طرف کلی وسایل میخره، سالی دو بار میره ماهیگیری!
آخرش رسیدم
قطار تازه ایستگاه را ترک کرده بود. جوانی دوان دوان خودش را به قطار رساند و با بدبختی سوار قرار شد.یکی از مسافرین که پیرمردی بود به جوان گفت:”من سن تو بودم دوسوته می پریدم بالا. این همه نفس زدن نداره.”
جوان یک نفس عمیق کشید و گفت: ” آخرش رسیدم. ایستگاه قبلی قطار رو از دست دادم. ”
خونه چهار خوابه
زمانی کامپیوترها اندازه اطاق بودن.مشتری به بنگاه: ” ببخشین خونه چهار خوابه سراغ دارین؟ ”
بنگاه: ” چه خبره! شما که همش سه نفرین. ”
مشتری: ” آخه ما دو تا کامپیوتر هم داریم! ”
گوشواره
دختر به مادر: ” وا… مامان چرا دیگه گوشواره نمیاندازی؟ ”مادر: ” والا دخترم گوشام سنگین شده، حوصله اضافه بار نداره! ”
همش کابوس میبینم
مریض به دکتر: ” آقای دکتر به دادم برسید. شبها همش کابوس میبینم.دکتر: ” دقیقا چه جور کابوسی؟ ”
مریض: “خودم رو همیشه پشت چراغ قرمزی میبینم که اصلا سبز نمیشه. گاهی نارنجی میشه، ولی همین که دنده رو چاق میکنم، دوباره قرمز میشه!”
دکتر: ” غذا خوب میخوری؟ ”
مریض: ” بله! علاوه بر غذا صبحها یک سیب سرخ و ظهرها یک پرتقال تر و تازه میخورم. ”
دکتر: ” آهان فهمیدم. تو زندگیت رنگ سبز کم داری. شبها هم دو تا خیار چمبر تازه بخور حله! ”
جوانی در مترو – طنز با ادب
جوانی با چشمهای بسته روی صندلی مترو نشسته بود.بقیه فکر کردن از حال رفته . خواستن کمکش کنن .
ناگهان چشمهاش رو بازکرد و گفت ” من خوبم. مشکلی نیست . فقط نمی تونم اون پیرمرده رو ببینم که از اول خط سرپا وایساده، جانیست بنشینه.خیلی دردناکه!”
آینده شما
آینده شما به رویاهایتان بستگی دارد.پس با خیال راحت بخوابید!
آرزوی محال
طرف همیشه دوست داشت تو سانحه هوایی کشته بشه.ولی طفلک قبل از اختراع هواپیما از دنیا رفت!
هتل پر سرعت
مسئول پذیرش: ببخشین قربان خیلی معطلتون کردم؟مسافر بدبخت: نه خواهش میکنم.
میدونستین تو کاشیکاری سقف اینجا، 3980 قطعه کاشی استفادهشده؟!
باز مدرسم دیر شد
معلم به شاگرد: باز چرا دیر کردی:شاگرد: آقا تقصیر این علائم راهنمایی رانندگیه
معلم: کدوم علائم؟
شاگرد: به مدرسه نزدیک میشوید. آهسته برانید!
جوک کثیف
اولی: میخوای برات یک جوک کثیف تعریف کنم؟دومی : آره ، فقط یواش بگو .
اولی : باشه . یک روز یک اسب سفید افتاد نوی گل و شل ، حسابی کثیف شد!
تعریف وکیل
همدست: کسی که مجرم را در حین ارتکاب جرم، نجات میدهد.
وکیل: کسی که مجرم را بعد از ارتکاب جرم، نجات میدهد.
به یارو میگن متاسفم باید یه خبر بد بهت بدم، متاسفانه بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره، میگن والله مرده، یارو میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته!!!
از طرف میپرسن: برای زلزله زدهها چه کمکی کردی؟ میگه: خیلی شرمندم، دستم خالی بود… انشاءالله زلزله بعدی جبران میکنم!
درک عمیق
در هیچ مطلبی به درک عمیق نرسیدهاید،مگر اینکه بتوانید آن را برای مادربزرگ خود توضیح دهید.
پول مشکوک – لطیفه مودبانه
پسر شیطون یک پنجاه دلاری رو آورد خونه و ادعا کرد توی پارک پیدا کرده.مادرش پرسید : مطمئنی این گم شده بود؟
پسرک جواب داد: آره بابا مطمئنم . حتی یکی رو دیدم که داشت دنبالش میگشت !
مسافر عجیب
خلبان خطوط ساوت وست ناگهان متوجه شد که عمه اش جزو مسافرین پروازه .برای خودشیرینی دستور داد که یکی از مسافرین فرست کلاس رو جابجا کنن تا بجاش
عمه خانم بنشینه.یکم بعد دچار عذاب وجدان شد و تصمیم گرفت از مسافر بدبخت عذر خواهی کنه .
خلبان به مسافر: ” سلام من کاپیتان هستم و از این تغییر ایجاد شده عذر خواهی میکنم.”
مسافر ” سلام . من هم مدیر عامل جدید ساوت وست هستم ! ”
سه دیدگاه مختلف
آدم خوشبین : لیوان از نیمه پره.آدم بدبین : لیوان از نیمه خالیه.
مامان خونه : ای وای . چرا زیر لیوانی نذاشتی!
عادت جالب
وقتی کوچیک بودم، پدر مادر یادم دادن که به هیچ وجه به وایتکس و سایر وسایل نظافت منزل نزدیک نشم.
شکر خدا این عادت همچنان با منه و دست از سرم بر نمیداره!
اثر کشف جاذبه زمین روی سبک زندگی
میگن کشف نیوتون، روی سبک زندگی ایرانیها خیلی تاثیر داشته.تا قبل از کشف جاذبه، هر وقت بچه رو برای تفریح به بالا پرتاب میکردن، برای گرفتنش
صبر نمیکردن. اعتقاد داشتن بچه همون بالا میمونه.
مهمونی شام
دوستم، آقای مسرت رو برای میهمانی شام دعوت کردم.در جواب دعوت، گفت:” بله حتما میام با کمال مسرت”
به قولش عمل کرد. البته با برادرش اومد. آقای کمال مسرت!
بابام و پراید
طفلی بابام پرایدش رو خیلی دوست داشت، حتی بیشتر از بچههاش.اینو وقتی فهمیدم که تو جاده با نیسان شاخ به شاخ شدم و از پرایده هیچی نموند!
مسافر از خود راضی
تو یکی از پروازهای ساوت وست به مقصد نیویورک، خانمی که بلیط معمولی داشت،
نشسته بود قسمت فرست کلاس و تکون نمیخورد .مذاکره مهماندار و کمک خلبان هم نتیجه نداد .
بعد از مدتی خود خلبان اومد و چیزی در گوش خانمه گفت و رفت.
خانم از خود راضی دوان دوان به قسمت معمولی رفت و سرجای خودش نشست.مهماندار از خلبان پرسید :” به اون خانم چی گفتین که رفت سرجاش نشست؟”
خلبان پاسخ داد:” گفتم قسمت فرست کلاس، در نیویورک توقف نداره!”
یه بار با یه بنده خدایی دعوام شد در حد بزن بزن. بعد یهو دیدم وسط دعوا نشست دست دل گرفته شروع کرد خندیدن گفتم واسه چی میخندی؟
گفت چرا وقتی مشت میزنی مثله این فیلم هندیا صداشم درمیاری؟!
کارمند تاخیری
یک خانمه رو تو شرکتمون استخدام کردیم، که هر روز دیر میاد سرکار.بهش میگم:” خانم عزیز! همه کارمندها میبینن که شما دیر میای سرکار. همشون معترضن.
شما داری صدای همه رو درمیاری. این چه وضعیه؟ “با آرامشی مثال زدنی میگه: ” خوب یک کاری کنیم که دیگه منو نبینن.
شرکت شما درب پشتی نداره ؟”
به به چه تکی چه اسی عجب پیامی !
مسیج هایت همه خوب و قشنگ نیس بالاتر از پیام تو زنگ !
اینم از ورژن جدید روباه و زاغ فک کنم میخواد ازش شارژ بگیره !
کبوتر لب تنگ ماهی نشسته بود ، گفت:سقف قفست شکسته چرا فرار نمیکنی؟
ماهی با چشمهای قشنگش نگاهی نافذ به کبوترکرد و معصومانه گفت :واسه پدر مادرت متاسفم بااین بچه تربیت کردنشون
“این مگه اصن توو جزوه بود” چیست؟
سوالی که پس از خواندن هر سوال امتحان در ذهن یک دانشجو تکرار میشود!
یکی از فانتزیام اینه که در حال رانندگی با عوض شدن اهنگ تغییر سرعت بدم…ولی حیف با پراید نمیشه امتحانش کرد
سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا می گه
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم می گه
«تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!»
افسر داشته امتحان رانندگی میگرفته.
از حیف نون میپرسه:اگه یه نفر وسط خیابون بود،
بوق میزنی یا چراغ؟
حیف نون میگه:برف پاک کن جناب سروان!
افسر تعجب میکنه،
میپرسه:یعنی چی؟
یارو میگه:جناب سروان،
یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف
امروز به معنای واقعی کمبود یه مرد روتو زندگیم احساس کردم
کمبود دستهای محکم قوی و مردانه اش را…
.
.
واسه بازکردن در شیشه سس
مورد داشتیم خانمه رفته ارایشگاه، ارایشگر گفته چه مدلی بزنم موهاتونو؟
گفته:مدل جاری کش
ینی من هلاک این سلیقه و فن بیانشم
اعتراف میکنم
اون بچه مردمی که همیشه پدر مادرتون ازش تعریف میکنن
و بهتون سرکوفتشو میزنن، منم !
حلاااال کنید
حیف نون با ذوق به دوستش میگه :بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو تمومش کردم!
دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟
میگه:نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال !
تحقیقات پزشکی نشان داده است میان سرعت طپش قلب زنان و شنیدن نام مکان مورد علاقه شان رابطه مستقیمی وجود دارد:
آشپزخانه:بدون طپش
محل کار:بدون طپش
بازار:طپ طپ طپ
رستوران:طپطپ طپطپ
مسافرت:ططپ طپ ططپ طپ
طلافروشی:طاق طوپ شتلق طاق طوپ شتلق طاق طوپ شتلق
مشاور سرمایهگذاری
مشتری به کارمند بانک: ” ببخشین میخواستم مشاور سرمایهگذاریم رو ببینم. “کارمند: ” والا شرمنده. ایشون تشریف ندارن. “
مشتری: ” امکان نداره! بنده خودم ایشون رو از پشت پنجره بانک دیدم. “
کارمند: ” پس احتمالا ایشون شما رو زودتر دیدن! “
ادب
به لقمان گفتند : ” ادب از که آموختی؟ “فرمود: ” از اپلیکیشن خودآموز ادبیات- نسخه اندروید “
چقدر پیر شدی
دو تا دوست بعد از شش ماه تصادفی همدیگه رو دیدن.اولی: ” وای ممد چقدر پیر شدی! ”
دومی آهی کشید و گفت: ” آره دیگه. به خاطر شرایط کاریه.
صبح ساعت هفت باید شرکت باشی تا ده شب کار کنی.
اون وسطا، فقط یک ساعت وقت ناهار و استراحت داری. ”اولی: ” چند وقته این کار طاقت فرسا رو شروع کردی؟ ”
دومی: ” والا قراره از فردا شروع کنم ! ”
انشا رو کپی کردی
معلم به شاگرد: ” انشایی که در باره گربه خونگیتون نوشتی، عین انشای داداشته.
از روی هم کپی کردین؟ ”شاگرد: ” آقا اجازه. باید اینطوری باشه. چون دوتایی در باره یک گربه انشا نوشتیم. ”
زمونه رنگ وارنگه
بابت قرنطینه کرونا تنها، افسرده و غمگین شده بودم.البته مشکلی نیست زمونه در حال چرخشه.
الان احساس میکنم غمگین، تنها و افسرده شدم!