شاید قسمت نشده که به کربلا بروید و دچار دلتنگی شدید برای حرم امام حسین (ع) شده اید. در این بخش متن دلتنگی برای کربلا و زیارت امام حسین را با اشعار و جملات غمگین ارائه کرده ایم.
متن و جملات دلتنگی برای زیارت کربلا
دلم براي محرم ، عجيب دلتنگ است
براي روضه ي شاه غريب دلتنگ است
و عطر سيب حرم كنج شش گوشه
براي بوسه به قبر حبيب دلتنگ است
برای خواندن یک جامعه به محضر عشق
برای ندبه و امن یجیب دلتنگ است
برای اذن دخول و برای تل و خیام
برای روضه ی یابن الشبیب دلتنگ است
برای هر دو حرم هم صفا و هم مروه
برای ساقی و چشم نجیب دلتنگ است
میان مردم عالم به یاد قصه ی وصل
دلم چنان به خزان عندلیب دلتنگ است
شکرلله که من مرغ همین بام شدم
جلد میخانه ی تو در همه ایام شدم
هر کجا نام تو آمد به تنم جان آمد
تو چه کردی که چنین عاشق این نام شدمدل من بود پر از غصه ی عالم آقا
چایی روضه ی تو خوردم و آرام شدم
چشم پا کردم و دیدم که تو صیاد منی
آمدم رقص کنان وارد این دام شدم
چون زهیر تو حسین عبد فراری بودم
آری از معجزه ی روضه ی تو رام شدم
رفت عمر و به حرم پای من آخر نرسید
روی قبرم بنویسید که ناکام شدم
من یقین دارم یکی از همین روزها دست دلم را می گیری و از باب الجوادت مرا وارد بهشت می کنی و پنجره فولادت بهانه ای می شود برای امضای تذکره ی کربلایی دیگر!
اصلا کربلایی که براتش را شما امضا کرده باشید طعم دیگری دارد، آقای خوبم…
و من همیشه کوله بار غم ها و غصه هایم را برایت آورده ام و تو با مهربانی ات مرهم شدی برای دردهای بیشمارم!
و سوغات سفر یک تذکره ی کربلا به نامم نوشتی و فقط گفتی سلام ما را برسان…
من یقین دارم باز هم مهربانی می کنی و پادر میانی تا ارباب بار دیگر نوکرش را به پابوسی بپذیرد و در نیمه های شب وقتی دستانم دخیل پنجره های ضریح ارباب می شود…
دلم هوایی شود تا کربلای شما و بگویم امام رئوفم این سفر را از تو دارم و از نغمه های دل من که برایت پر می کشد، تنها تو خبر داری و من… !
کربلا یعنی همان دلتنگی هر روز و شب….
کربلا یعنی همان دلدادگی، صد آه شب…
کربلا یعنی همان ماوای هر عشاق دل
می کند دل یاد آن جنت سرا، هر روز و شب..
کربلا با من بگو، با من که دلتنگ توام!
از همان زیبایی جای جای تو، این روز و شب…
بارگاه جد من، اقای عالم، شاه حسین
هم عمویم آن علمداری که او هم ماه شب….
کربلا دلتنگیم، این روز و شب ها بس زیاد
با من دلخسته غمگین بگو، یک روز و شب…..
السلام علیك یا اباعبدالله
دیباچه عشق و عاشقی باز شود،
دلها همه آماده پرواز شود،
با بوی محرم الحرام تو حسین،
ایام عزا و غصه آغاز شود.
دلتنگ کربلا …
خرج تو میکنم دلتنگی هایم را، به امید دیدار کربلای تو …
من دلم نازک است و زود میگیرد… اما ایمانم اگر به چیزی بند کند، دیگر هیچ حرفی نمیتواند آن را سست کند؛
ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ میشود …
وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد …
وقتی عجیب جاذبهی قلبم به سوی توست …
آن لحظه نوشته میشود به پایم ثواب زیارتت و دلم قرص میشود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجرهای نیمه باز زیارت کردهام…
وقتی که نسیم، موهایم را نوازش میکند…
به خودم تلقین میکنم که تو صدایم را شنیدهای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دل خستهام فرستادهای…
من به همین چیزها دل خوش کردهام و گرنه که تا بحال از غم دوریت …
دلم به حال خود میسوزد…
دلم میسوزد که نمیتوانم از نزدیک ببویمت….
عطر سیب حرمت آرزوست …
کربلا نرفتن سخت است…
کربلا رفتن سختتر!
تا نرفتهای شوق رفتن داری… تا رفتی شوق مردن!
کربلا رفتهها میدانند، بعد از کربلا روضهی حسین حکم زهر دارد برای دل اوراق شدهی زائر!
آخر اینجا، دیگر عباس نیست تا آرام شوی در حریم امنش…
کربلا دلتنگتم!
کرب و بلا چه سِرّیه بازم جاموندم
من چه شب هایی رو با اشک به صُبح رسوندمکرب و بلا خسته ام از فراق و دوری
من صبر ایوب ندارم بسه صبوری
منو شکسته است بالی بده به قلبم حالی
دور ضریحت غوغاست جای من امشب خالی
حرم غروب کرب و بلا خواب خوب هر شبم
حرم پُر از برو و بیا خواب خوب هر شبم
حرم ضریخ کبوتر ها خواب خوب هر شبم
امشب هوای کـربــلا دارد دل من
حال و هوایـی آشـنــا دارد دل من
شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم
اصلا مـگر بـی تو صـفا دارد دل من؟
آقا جان کارد به استخون همه رسیده
غم دوری حرمت بیچارهمون کرده
آقا جانم یه فکری به حال نوکرات بکن
حالمون رو به راه نیست
دلمون برا حرمت تنگ شده
برا لحظه لحظه اربعینت.
من حرم لازمم دلم تنگ است.
آقا این دل بی تاب آواره ام در حرمت جا مانده
بطلب که قلب ما سوی شما میل تپیدن دارد
آقای خوبی ها…
کربلا را چگونه ساختی که اینگونه آرام می کند هر دل بی دل را وقتی قدم به خاکش می گذاری؟!
آقای مهربانم….
کربلا چگونه است که به دست فراموشی می سپارد تمام غم و غصه های دنیا را و تمام غصه ات می شود دیدن حرم و ضریح و….
کاش می شد بیاییم و بمانیم و….
دلتنگم…..!
هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر
گریه خواهد کرد بین روضههایت بیشترآرزوی مکه رفتن هم به جای خود ولی
آرزو دارم بـیـایم کـربـلایت بیشترحسرت کرب و بلایت میکشد آخر مرا
حسرت شش گوشه و صحن و سرایت بیشترکاش باشی وقت جان دادن تو بر بالین من
میشوم آن روز محتاج دعایت بیشتر…
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب ششگوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانۀ خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
دلتنگ کربلا …
خرج تو می کنم دلتنگی هایم را، به امید دیدار کربلای تو …
من دلم نازک است و زود می گیرد… اما ایمانم اگر به چیزی بند کند، دیگر هیچ حرفی نمی تواند آن را سست کند؛
ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ می شود …
وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد …
وقتی عجیب جاذبه ی قلبم به سوی توست …
آن لحظه نوشته می شود به پایم ثواب زیارتت و دلم قرص می شود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره ای نیمه باز زیارت کرده ام…
وقتی که نسیم، موهایم را نوازش می کند…
به خودم تلقین می کنم که تو صدایم را شنیده ای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دل خسته ام فرستاده ای…
من به همین چیزها دل خوش کرده ام و گرنه که تا بحال از غم دوریت …
دلم به حال خود می سوزد…
دلم می سوزد که نمی توانم از نزدیک ببویمت….
عطر سیب حرمت آرزوست …
از حرم دورم ولی
عیبی ندارد آرزو…
یک شبِ جمعه منو شش گوشهای در پیشِ رو…
مفهوم بلند آفتابى عباس
از گریه کودکان کبابى عباس
از تشنگیت فرات دلخون گردید
واللَّه که آبروى آبى عباس
قلندر وار از درمان گذشتند
از آب و آتش و طوفان گذشتند
کبوترهای زخمی تشنه بودند
به نام عاشقی از جان گذشتند