جملات زیبا و احساس در مورد خلوت و تنهایی و عکس نوشته هایی از حس آرامش تنها شدن را در این بخش آریا مگ ارائه کرده ایم.
متن و عکس نوشته درباره خلوت و تنهایی خودم
خوش است خلوت
اگر یار یار من باشد
گذشتم ازسرعالم,
کسی چه می‌داند…!؟
که من به گوشه خلوت
چه عالمی دارم..!
تنهایی، خیلی خطرناکه
اعتیاد آوره
به محضی که بفهمی چقدر آرامش بخشه
دیگه دوست نداری سمت کسی بری!
تنهــــآیــــی
نـــتــــیـجــه ی تــوافُــق هـــای بــی قــیـد و شــرطِ
مَـــــــن
بــــــآ خــــــودم…
رویاها در هر زمان فقط یک صاحب دارند
به همین دلیل است که رویاپردازان تنها هستند
جملات زیبا درباره تنها شدنم
برای تو…
برای چشم هایت…
برای من…
برای دردهایم…
برای ما…
برای این همه تنهایی…
…ای کاش خدا کاری کند…
درد تنهایی را به دل نگیر ، تنهایی رفیقیست که در ذاتش خیانت نیست
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم
یه دل گرفته
یه زندگی پر از خالی
من سرشارم از تنــهایـــــــــی
بعضی خاطره ها…..
پیچک وار دورِ گلویِ زندگی
می پیچند
آنچنان که گاهی در خلوتت
جایِ اشک باید
کمی خون بالا بیاوری
تا آرام شوی…….
زندگی مثل نقاشی کردن است
خطوط را با امید بکش
اشتباهات را با آرامش پاک کن
قلم مو را در صبر غوطه ور کن
و با عشق رنگ بزن …
اگر تنها هستید، کاملا به خودتان تعلق دارید. اگر حتی یک همسفر با شما همراه باشد، به نسبت بی فکری رفتار او فقط نصف خود یا حتی کمتر از آن را به خود اختصاص داده اید، و اگر بیش از یک همراه داشته باشید، عمیق تر به همان مصیبت دچار می شوید
“لئوناردو داوینچی”
هیچ نیمکتی پیدا نکردیم
که جا شویم روی آن !!
من
و
تنهایی‌ام …
متن زیبا در مورد تنها شدن و خلوت خودم
دلتنگ ها بهتر میدانند
که خواب یک نیاز نیست
تنها یک بهانه است !
تا آدمی به شب پناه ببرد
اگر وقتی تنها هستید لبخند می زنید، پس واقعا آدم شادی هستید!
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
مثل الان من………………….
تنهایی شاید رهگذری باشد
در روزگارم بلاتکلیف مانده
که مرز بین بودن و نبودنت را
هر روز بهانه می‌کند …!
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .
سایه ی سرد
که نگاهت دارد با دله من
و دل بیچاره ی من
که از قصه و تنهایی و بیکس بودن پوسیده
سمعکت را بگذار
شاید اینبار دله من دریابی
که با حرفه تو ساخت
مشکند در هم و باز
من عاشقی و مهر تو در سر دارد
عشق من غصه نخور
من به این بیچارگی عادت دارم
روزی خواهد رســــــــید….
که دیگـــــــــر….
نه صدایم را بشنــــــــوی…
نه نگــــــــاهم را ببنی…
نه وجودم را حس کنـــــــــی….
و میشویی…با اشکت….
سنگ قبر خاک گرفته ی مرا…..
و ان لحظه است…
که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی
ولی….من …دیگر …نیستم….
این روزها در خودم به دنبال یک “کلیــــــک راســـت” میگردم
تا از خــــــــــودم یک copy بگیرم و کنار خــــــــودم paste کنم…
شاید از این تنهایـــــــــــی خــــــــلاص شدم
تاریکی را بهانه نکن!
مدتهاست که بسته ایی
چشمانی را
که گاهی
مرا هم می دیدند…
ماهیگیر دلش سوخت..
این بار ماهی بود که از تنهایی،
قلاب را رها نمی‌کرد..