جملات زیبای چه زود بزرگ شدیم و جملات شاد و غمگین زیبای زود سپری شدن روزگار و زندگی را در این بخش ارائه کرده ایم.

متن و جملات خیلی زود بزرگ شدیم

کاش مانند کودکی
از سقف اتاق مادربزرگ
دوچرخه ای چکه می کرد
تا
باقی عمر را
همچون کودکی
روی آن سپری کنم


کودک که بودم؛
گمان می کردم
سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد
حال که فکر می کنم
میبینم سرد تر از بستنی،
قلب آدم هایی ست
که تا می فهمند دوست شان داریم
ما را ترک می کنند…!


کاش می توانستم
دلتنگی های نبودنت را شماره کنم
مانند عیدی های کودکی هایم
و صدای مادر را بشنوم:
“آنقدر نشمار… کم می شود!!”
و من باور کنم
و باز دلتنگی هایم را شماره کنم تا کم شود…
کاش باور کنم.


متن چه زود بزرگ شدیم و جملات چه زود گذشت

هیچ دوره ای جای خودش نبود کودک بودم، می گفتند:
تا کی می خواهی کودک بمانی،بزرگ شو!
جوان شدم، گفتند: سعی کن ،کودکِ درونت را زنده نگاه داری!!
و من همیشه تشنه ی کودکی ماندم. هیچ دوره ای جای خودش نبود


کودکی دنیای رنگ های شاد و روز های روشن است
کودکی پرواز در دشت خیال است
همچون قاصدکی رها و سبک بال در باد


متن زیبای زود بزرگ شدیم رفت

بعضی آدم ها خیلی زود بزرگ می شوند
بعضی آدم ها خیلی آهسته …
بعضی آدم ها هرگز کودکی نمی کنند
و بعضی آدم ها هیچ وقت بزرگ نمی شوند …


روزگاری بود که تمام جهان را
از دریچه ی چشم کودکی می دیدم
که شاد و رها بود و آن زمان بود که
همه چیز زیبا به نظر می رسید


گذر عمر یک لحظه است
انگار که چشم ببندی
و باز کنی خود را سپید موی
و ناتوان ببینی
و کارهایی که همه
نیمه تمام مانده اند


متن چه زود بزرگ شدیم و جملات چه زود گذشت

یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم
میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم
صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !


برای هر کودک آرزو می کنم
دنیایی باشد که بتواند در آن
بخندد
برقصد
آواز بخواند
یاد بگیرد
در آرامش زندگی کند
و شاد باشد.


روزها چه دیر میگذرد و سالها چه زود
به کودکی ام که فکر می کنم تمام لحظاتش نمایش خاطرات شیرین است
کاش می شد دوباره به کودکی برگشت و تمام آن صحنه ها و لحظه ها را از نو تجربه کرد


جملات چه زود میگذره زندگی

بچه که بودیم ؛
جاده ها خراب بود،
نیمکت مدرسه ها خراب بود،
شیرای آب خراب بود !
زنگای در خونه ها خراب بود؛
ولی آدما سالم بودن …


متن چه زود بزرگ شدیم و جملات چه زود گذشت

یادش بخیر:
بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی


زمان می رود ، شما می گویید ، آه نه! افسوس که زمان می ماند و این ما هستیم که می رویم.


گاهـــــی ” دلت ” … از سن و ســـــالت مـــــی گیرد … !!!
میخواهـــــی ” کودک ” باشـــــی …..!
کودکــــی که … به هر بهـــــانه ای … به ” آغــــــــوشِ ” غمخواری …… پنــــــاه می برد !!!
و … آســـــوده ” اشک ” مـــــی ریزد !!! هـــــــــی … ؛ بزرگ ک باشــــی … بایـــــــد … : “
بغض هـــــــای ” زیادی را … ” بی صـــــدا ” دفن کنــــــی …..!!


حال عجیبی دارد این روزهای من
گیر کرده ام…
بین “ساعتی” که نمیگذرد
و
“عمری” که به سرعت
بدون تو “میگذرد”


خاطرات دوران کودکی همچون رویاهایی هستند که حتی بعد از بیدار شدن در ذهن مان باقی مانده اند


زمان. مانند یک گلبرگ در باد ، به آرامی جریان می یابد. هرچه زندگی قدیمی گرفته می شود ، چیزهای جدید آغاز می شوند.


گذر عمر را نگریستم
هر روز منتظر فردا بودم
و تند تر می دویدم که به فردا ها برسم
امروزها را هم از دست دادم
برای فردا هایی که هیچ وقت به دست نیامد


یک بار بی دغدغه
بی اضطراب و شادمانه زیستم
و آن عالم بچگی بود


متن چه زود بزرگ شدیم و جملات چه زود گذشت

چه زود گذشت
دوران کودکی …
همان چیزی است که
هیچ کس نمی تواند تنها در یک کلمه توصیفش کند
اما
می تواند تمام احساس آن را در کسری از ثانیه
و با تمام وجودش احساس کند


زمان خیلی زود می گذرد و کم کم همه چیزهایی که ما با دروغ گفتیم درست می شود.


دلم برای آن روزها تنگ است
برای روزهای رنگ و ترانه و لبخند
برای بادبادک هایم
که نمی دانم کجا و چه هنگام
از دستانم رها شد
و همه رویاهایم را با خود برد
من را اسیر زمین کرد
و تبعید من از آن روز آغاز شد…
بادبادک های من، دوباره بازگردید
و مرا با خود ببرید
می خواهم با شما همسفر شوم
دلم برای بادبادک ها تنگ است…


عکس نوشته و متن چه زود گذشت

دلم برای شادی های بی دلیل
برای آن پنجشنبه ها که چه سرخوشانه
به سوی خانه می دویدیم
و به استقبال خستگی هامان می آمد
تنگ است…
کجاست آن دیوار کودکی
که آسان همه غمها را به او بسپرم

و شادمانه دوباره متولد شوم؟