در این بخش آریا مگ اشعار زیبای عاشقانه و شعر کوتاه و بلند عارفانه تبریک عید قربان را ارائه کرده ایم.

اشعار زیبا و عاشقانه تبریک عید قربان

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب

آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!


مژده ای دل که عید قربان است

نفس خود ذبح کن که قرب آن است

کن نظر برجهان به دیده ی جان

این جهان جلوه گاه جانان است

عید سعید قربان مبارک


عید قربان آمد ای جانم به قربان تو باد

جان من ای همدم من برخی جان تو باد

عید قربان است و بهتر نیست زین عیدی مرا

در چنین عیدی دل و جانم به قربان تو باد


اشعار عید قربان

شادی امروز است مهمان شما

حق همیشه حافظ جان شما

برشما تبریک عید عارفان

جان مایی جان به قربان شما


شعر تبریک عید قربان

عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت


اشعار عید قربان

برد ابراهیم اسماعیل قربانی کند

فدیه در راه خدا آن دلبر جانی کند

هستی او بود اسماعیل او اثبات کرد

بنده باید در ره حق هستی افشانی کند


بر پیکر عالم وجود جان آمد

صد شکر که امتحان به پایان آمد

از لطف خداوند خلیل الرحمن

یک عید بزرگ به نام قربان آمد


اشعار عید قربان

نشانم ده صراط روشنم را

خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم

به قربانگاه می آرم «منم» را

قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک


عکس نوشته اشعار تبریک عید قربان

کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست

مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش

دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست

عید قربان مبارک


اشعار عید قربان

در مکه برای خویش حاجی نشوی

جز زائر دکان و حراجی نشوی

بر روی خداوند بزن بوسه که تو

با بوسه به روی کعبه حاجی نشوی


خوشا آنان که با حق آشنایند

مطیع محض فرمان خدایند

چو ابراهیم اسماعیل خود را

فدای امر الله می نمایند


اشعار عید قربان

ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم

به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان

نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را


اشعار عید قربان

عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید

یادی از پیغمبر توحید  و آزادی کنید

او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت

با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست

بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد

نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد


اشعار عید قربان

عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم

همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان

میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هرکس میدهد قربانی اش

آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان میرسد نوروز هم

روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست

گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده

تا به کِی خواهی که مجنون بیابانت شوم ؟


عید قربان زنده دارد یاد قربان‌گشتگان را

پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را

خیز و در این عیدقربان سوی قربانگاه رو کن

معنی بیت و حرم را در شهادت جست‌ و جو کن


عید است و زمان دوب ایمان شدن است

در راه خدا زبیح و قربان شدن است

از صحن و حریم کربلا تا به منا

جان شیفته فدای جانان شدن است


ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را


یک شاخه گل سپید تقدیم تو باد
رقصیدن برگ بید تقدیم تو باد

تنها دل تنگیست سرمایه من
آن هم شب پاک عید تقدیم تو باد


نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را


ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی


عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است
ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى او
گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است

حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوست
ذبح اسماعیل از یك گوسفند آسان‎تر است

حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه
خانه حق را كه گویى خال روى دلبر است

سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجاز
در خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است

خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجاز
ور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است

اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بها
از نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است

سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باد
در حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است


عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز می رسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن می رود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا یکی خواهی که مجنون بیابانت شوم