در این قسمت آریا مگ زیباترین جملات و متن های جانانه عاشقانه بلند کمیاب در وصف عشق و عاشق را ارائه کرده ایم که امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.

متن های طولانی و بلند عاشقانه کمیاب

بی اجازه دوستت دارم
چشم از تو
اشک از من
دل از تو
درد از من
قلب از تو
تپش از من
نفس از تو
مرگ اگر باشد آن هم از من!!!


چشمان تو
کوچه ی دلم را برای عبور نگاهت آب و جارو کرده ام
دیگران با عبور لحظه ها می آیند و می روند
و این چشمان توست که عبورش جاودانه است

دستان تو
در میهمانی لحظه های با تو
دستانت خالی بود
اما نگاهت پر از شوق
و قلبت پر از احساس
از تو هیچ نمی خوام
جز نیم نگاهی پر از شوق و احساس

قصه ی عشق
تو گفتی خداحافظ من شنیدم به امید دیدار
تو دل کندی از من و من دل بستم به تو
تو از کنارم رفتی اما خاطرت در قلبم حک شد
چه قصه ی عجیبی است قصه ی عشق
افسوس که زندگی فقط اندیشه های زیبا نیست


سهم من و تو
سهم من از بودن با تو
نگاه مهربان توست
که وجودم را لبریز از طراوت می کند
و سهم تو از بودن با من
قلب من است
که جز برای تو نمی تپد

یک عمر با تو بودن
من اگر کوتاه می سرایم
دلیل عشق کوتاه من نیست
من تو را یک دم میهمان می کنم
به امید آنکه یک عمر
تشنه احساسم باشی
بدان که لحظه لحظه اش برایت خواهم سرود

سیرابم کن
سیرابم کن
که تشنه ی با تو بودنم
سیرابم کن
که روایت های پر از احساس من
فقط فریاد بی صدای نبودن توست
شهر ه ی عالم شده ام
از صدای خروش تشنگی ام
علاجی نیست عطش با تو بودن را
جز با آمدنت
آرام کن التهاب مرا
تشنه ی جرعه ای با تو بودنم

لحظه ی جدایی
وقت جدایی از تو می رسد
در ذهن پراکنده ام
جستجو می کنم
آیا کلامی می تواند لحظه ای بیشتر
این شیرین ترین رویا
و حسی که از با تو بودن دارم را ادامه دهد ؟
پاسخی نیست
جسته ایم یافت می نشد
پس فقط لبخندی می ماند
که نثار دوست کنم
و آرزویی
و طعمی شیرین
از لحظه های نابی که با تو تجربه کرده ام
و سرگشتگی درون چشمانت
و سپردن خوبترینم به خدای خوبترین خوبی ها
تا باز دوباره خوب من
خوبتر از همیشه با من باشد


جملات خاص کمیاب بلند عاشقی

حضور تو
قلبم در میان گرمای حضورت پر از حرارت می شود
و نفسم در  آتشکده ی احساست
به شماره می افتد
حرف های پر از مهرت
هدیه ایست پر از ارامش
تا مرا توانی دهد
در میان این همه شور
تا با تو بودن را تاب آورم
شروع شورش شور و شادیم
دوستت دارم

لحظه ی وداع
لحظه ها در میان شور حضورت
بی درنگ از پی هم می گذرند
و خط پایان
نزدیک و نزدیک تر میشود
فرصت ها اندکند و مهر تو بسیار
در چنین ظرف اندکی سیراب نمی شود عطش تشنگیم
و سخت است
از دریای تو نوشیدن و بی تاب نگشتن
و چشم فرو بستن از این همه آرامش
اما تقدیر مان چنین مقدر است و لحظه ی وداع آمده
تنها امید وصل توست که مرا تسکین می دهد

فریاد خوشبختی
با خیالم
لطافت واژه ه واژه هایت را لمس کردم
و میان مهر نگاهت شناورگشتم
نوای خوش و عطر آلود کلامت
دلیل شکفتن و اوج گرفتن پروازم شد،
به سوی آسمانی ترین لحظه های خوشبختی
حضورت در کنارم نهایت آرزویم
و بهانه ی برپایی شوری وصف ناشدنی
وقتی من و تو خوشبختی ما بودن را
فریاد می زنیم


همه ی داشته های من
تو را
برای همه ی شب های بی مهتاب
برای کوچه های پر از سکوت
برای دشت های بی گل
برای دریاهای خشک شده
برای آسمان های بی باران
و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست
می خواهم
چون وقتی تو هستی
همه چیز هست
و جبران همه ی نبودن های منی

نگاه تو
در نگاه معصومانه ی تو
دلنشین ترین دشت های سبز خیال را کشیدم
و زیباترین آرزوهایم را دیدم
تو از کدام طلوع خورشیدی که سراپا همه نوری
و من با تو هر لحظه پر از سرور


متن طولانی و بلند عاشقانه برای عشق و همسر

وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !
وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !
وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !
تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی !!!
حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !
وقتی تو باشی ؛ عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو و می گذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان !
وقتی تو گل من باشی ؛ باغچه خشگ قلبم بهاری می شود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می شود !
وقتی تو عشق من باشی ؛ این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می شود ، حضور تو در کنارم تنها آرزو می شود !
وقتی تو همدمم باشی ؛ دیگر تنهایی با من بیگانه می شود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری می شوند !
تو باشی ؛ عزیز دلم باشی ؛ عشقم باشی ؛ دنیا برایمان بهشت همیشگی می شود !
وقتی تو باشی ؛ وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت می شود ، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود !
وقتی تو باشی ؛ من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی !
پس با من باش ای عشق جاودانه ام ؛ بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را که برای تو سروده ام !
ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است !

آرامش طوفانی
کنارت چه آرام است
دل طوفانی من
دمی کنارم بنشین
تا گذر عمرم
متوقف شود
بر لب جوی


روز‌های زندگی‌ام گرم می‌گذرد با تو، به گرمای لحظه‌هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمی‌سوزد عشقمان،‌ ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام می‌گذرد، عشق ما نیز آرام می‌گذرد
و تویی سرچشمه زلال این دل، ساعت عشق‌ ما تمام لحظه‌های زندگی است
ثانیه‌هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست‌

ای جان من
مهربانی و محبت‌هایت
وفاداری و عشق این روزهایت
امیدی است برای خوشبختی فردایت
می‌دانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند
مثل یک گل به پاکی چشمهایت
به وسعت دنیای بی‌همتایت
هوای تو را می‌خواهم در این حال دلتنگی
امواجی از یاد تو را می‌خواهم
در دریای خاطره‌های به یادماندنی

هم نفس، ای که با تو یک نفس عاشقم
هم زبان، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه‌ام را می‌گویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت
که در این سکوت می‌توان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق می‌خوانم چشمانت را
و چه عاشقانه گرفته‌ایم دست‌های یکدیگر را
گفتی دستهایم گرم است
گفتم عزیزم این چشم‌های تو است که مرا به آتش کشیده است
همه‌ دنیا فریاد عشق ما را شنیده است
هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است
چقدر قلبت زیباست …
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من
چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم
در کنار تو،
تویی که برایم از همه چیز بالاتری
و از همه کس عزیزتر


 

آخرش یک نفر از راه می‌رسد
که بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاست
جبرانِ تمامِ بی انصافی‌ها و شکستن‌ها …
یکی که با جادویِ حضورش دنیایِ تو را متحول می‌کند …
جوری تو را می‌بیند که هیچ کس ندیده …
جوری تو را می‌شنود که هیچ کس نشِنیده …
و جوری روحِ خسته‌ تو را از عشق و محبت اشباع می‌کند
که با وجود او دیگر نه آرزویی می‌ماند برایِ نرسیدن
و نه حسرت و اندوهی برای خوردن …
دستش را که گرفتی در چشمانش که نگاه کردی بگو:
تو مثل باران هستی
بارانی از گل
بارانی از مهر
بارانی از لبخند
بارانی که به زندگی کویری من جان بخشید
با تو بودن را دوست دارم، چرا که تو را دوستت دارم آرام جانم
تا همیشه پای تو می‌مانم
حواست باشد!
بعضی آدم‌ها خودِ معجزه‌اند انگار
آمده‌اند تا تو مزه‌ خوشبختی را بچشی
آمده‌اند تا دلیلِ آرامش و لبخندِ تو باشند
آمده‌اند که زندگی کنی


فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع می کند
من هیچ ام
و تُ
در تمامِ هیچِ من همه ای …♾💍


احساس می کنم تکه ای از قلبم به هر کجا که می روی به هر کجا که سفر می کنی با توست عزیزترین، در نبودت هیچ تسکینی برای تنهاییم نیست… ثانیه ها را می شمارم برای دوباره با تو بودن


متن زیببا و عاشقانه بلند کمیاب برای عشق

قدیس وارِ من، هر نوایی که در این جا می پیجد یاد آور توست، با توست که عطر مهربانی و یاس را حس می کنم، صاحب تمام رویاهایی و شکوه تمام شعرهای جهان به خاطر توست


عزیزترین عشق، با من بمان، نرو، هرگز نمی‌توانی آدم دیگری را پیدا کنی که مثل من دوستت داشته باشد. شاید متوجه نشوی که چقدر دوستت دارم، کاش یک چشم میکروسکوپی داشتی تا ببینی چطور عشق تو در قلب من شکوفا می‌شود. من تو را فراتر از آنچه به چشم می‌آید دوست دارم.


عشق جان💗
تکرار نشدنی ترین احساس من . . .
قلب تپنده‌ زندگی ام . . .
آغوش امن روزهای خستگی ام . . .
رویایی ترین خواب عاشقی ام . . .
دوست می دارمت


تا قبل از دیدنت نیمه ای از ماه بودم
تو من را به قرص ماه تبدیل کردی
تو همان پرتویی از نور خوشید هستی
و همان رنگین کمانی که زندگی ام را رنگارنگ کرده ای
هر بار که صدایم می کنی جان می دهم
و هر بار که نوازشم می کنی از نو متولد می شوم
من برای تو زنده ام و تا ابد به عشقت مشغول


حـــــــرف بـــــزن…
صدایت را دوست دارم
بگو…
فقط بگو
چــه فـــرق دارد
از مـــن ،
از تـــو
از بــــاران
در آغــوشــم بــگــیــر
و در گــوشــم
از مـــانـــدن بــگـــو
از دوستت دارم هایی بگو
که از شنیدنش دلم بریزد !!
گـــونـــه هــای خــجــالــتــی ام رنــگ بــگــیــرد
از دلبری چشمهایت بگو
که چگونه دلم را هوایی کرده
از هــرچــه خــودت مــیــخــواهـی
از خـــودت بـــگـــو
چـــه فــرق دارد از چـــه
فـــقــــط بـــگــــو
حـــرف بـــزن
عاشقانه صدایت را دوست دارم


زمانی که نگاه تو را دارم، حس می‌کنم زندگی رنگی تازه به خود گرفته، حال و هوایم لطیف، همیشه خوب و در آن سمت نگاه تو درگیر آرامشم. همین که تو را دارم، برایم کافی است. همیشه بمان. همیشه کنارم باش تا با یک یک نفس‌هایت نفس بکشم. همیشه باش، همیشه باش، همیشه باش تا حالم همیشه خوب باشد.